هفته ای که گذشت
بابا رضای رادین روز دوشنبه رفت جزیره کیش و مثل دفعات قبل به مدت دو هفته اونجاست و من و رادین عسل هم به همراه بابا جون اسماعیل و مامان جون عصمت رفتیم ماهشهر تا چند روزی رو اونجا مهمون اونا باشیم و امروز صبح هم باباجون زحمت کشید و ما رو برگردوند اهواز خونه مامان جون مهین که تا اومدن بابا رضا مهمون خونه اونا باشیم. این چند روز که ماهشهر بودیم رادین کوچولو گاهی اوقات پسر خیلی خوب و آرومی بود و گاهی هم جو گیر میشد و کلی گریه و زاری میکرد و واسه شیر خوردن و پوشک عوض کردن حسابی بهانه گیری میکرد و نق نق میکرد و تیم خدمتکاران آقا رادین دست به یراق آماده خدمتگزاری به ایشون بودن و چهار نفری حریف یه نیم وجبی نبودیم و به زور سشوار باید شیرش میدادیم...