رادین عاقل مادر
امروز 14 آذر ماهه. هفته گذشته یکشنبه خاله مریم و ایلیا و فاطیما اومدن اهواز و رادین عسلی بهمراه داداشی و مامانی و دایی امین رفتن پیشوازشون. رادین و برسام کلی ذوق کرده بودن و بالا و پایین میپریدن. دوشنبه هم مامان جون نذری شله زرد داشت و صبح نذری رو درست کرد و خیلی هم عالی و خوشمزه شده بود. خاله مریم اینا تا جمعه شب اهواز بودن و بعد برگشتن تهران سر خونه و زندگیشون. این چند روز تعطیلی رو که ایلیاهم بود رادین عسلم کلی بازی کرد و بهش خوش گذشت. و یه چیز خیلی باجال و جالب هم این بود که رادین وایلیا روی گوشیهای من و مامان جون بازیهای مشابه نصب میکردن و کنارهم دراز میکشیدن و همزمان بازی میکردن. دیدن این صحنه برام خیلی دوست داشتنی بود. و البته عجیب. تعجبم از این بود که این دوتا وروجک با این سن کمشون چطور میتونن این بازیها رو سرچ کنن و از بین اینهمه بازی با اسم لاتین پیداشون کنن رادین پسرم خیلی خوب و مهربونه و همیشه در مقابل خواسته های برسام کوتاه میاد. برسام همه چیز رو بزور از رادین میگیره. دوچرخه، موبایل، ماشین هایی که از دایی امین خریدن و ... و این وسط واقعا من ممنونم از رادین عسلم که با بزرگواری و احترام به خواسته داداشش کوتاه میاد. البته این بین گاهی هم دعوا و موکشی و گاز و چنگ کشیدن هم وجود دارهولی به خیر میگذره با وساطت اطرافیان