رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 30 روز سن داره

آقا رادین

جشن نيروي انتظامي و ديدار با پليس

1396/7/16 11:06
280 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه ١٥مهر مدرسه جشن هفته نيروي انتظامي براي بچه ها برگزار كرده بود و سه تا از پليسهاي مهربون رو هم دعوت كرده بودن مدرسه. روز جهاني قلب هم بود و شب قبل تا ساعت يازده و نيم مشغول كشيدن نقاشي قلب بودم. رادين رو ساعت ده خوابوندم. بينيش توي خواب كيپ بود و رفتم توي بينيش قطره ريختم كه از خواب بيدار شد و بعدم ديگه نخوابيد چون ميدونست قراره نقاشي بكشم براش. نشست كنارمون و نقاشي كشيد و منم نقاشي قلبش رو كشيدم. تا خوابيد شد ساعت دوازده و واقعا دير خوابيد. صبح كه از خواب بيدارش كردم واقعا خسته بود. بدنش هم داغ بود. اگه بخاطر جشن و ديدن پليسها نبود نميبردمش مدرسه و ميذاشتم استراحت كنه. پسركم حالش خوب نبود. قبل از رفتن بالا آورد. صبحونه هم كه هيچوقت نميخوره. شب قبل يه شاخه گل رز صورتي هم خريده بوديم براي هديه دادن به پليس. كلاهشم دادم باز برد كه موقع اومدن پليسها بزاره رو سرش. رسيديم مدرسه يادم اومد گل رو نياوردم. رادين رو گذاشتم توي مدرسه و با همون تاكسي سرويس رفتم خونه و گل رو رسوندم دست رادين و بعد رفتم سركار. ظهر بابايي و برسام رفتن دنبال رادين و وقتي برگشتن خونه عشق ماماني انقدر خسته بود كه بدون ناهار خوردن خوابيده بود. وقتي رسيدم خونه رادين خواب بود. ساعت سه بيدار شد و گفت مامان خيلي گرسنمه. گفت نون و پنير و خيار ميخوام. بهش دادم خورد و بعدم گوشت چنجه دراوردم سيخ زدم و دادم خوردن. دو روز هم هست تردميل خريديم و رادين و برسام يكي دو روز اول خيلي ذوق داشتن مخصوصا رادين و ميرفتن روش و بازي ميكردن. دردشون به جون مادر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد