دوسال و ده ماهگی رادین شیرین من
امروز هفتم بهمن رادین عزیز من دو سال و ده ماهه شد. فداش بشم من الهی.
بقیه عکسها در ادامه مطلب...
رادین و تخته وایت برد جدیدش که بابایی براش خرید. البته چند روز بعد آقا رادین داغونش کرد. رفته بودیم خونه مامان جون مهین و خاله مریم اینا هم اونجا بودن. ایلیا و فاطیما تخته داشتن رادینم دلش خواست. بابا رضا هم سریع رفت و براش یکی خرید با چهارتا ماژیک.
رادین و ایلیا و فاطمه ۳۰ آذر خونه مامان جون. مامان جون اونروز نذری داشت و خاله مریم اینا هم از تهران اومده بودن هم واسه نذری و هم شب یلدا
رادین بعد از حمام کردن
رادین با شمشیری که فاطیما بهش داده بود عزیز دلم نمیدونم از کجا یاد گرفته بود شمشیر رو بزاره توی کمرش و ژست جنگجوها رو بگیره. فداش بشم من
رادین توی کمد رختخوابی
رادین در حال تماشای کارتونهای مورد علاقه اش
شیطونک نمیخواست بزاره ازش عکس بگیرم
اما بالاخره موفق شدم ازش یه عکس خوشگل بگیرم
رادین و سانای دوست قدیمیش
رادین و ببری خوشگلش که خیلی هم دوسش داره
و این هم عکسی خوشگل از پسرای گلم. رادین در حال بازی با داداشش. فدای این خنده قشنگ و شیرینت