خرید عید
سه شنبه هفته پیش بابا رضا از سرکار برگشت و خوشحال بودیم که بعد از دو هفته داریم میریم خونه خودمون. اما از شانس بد ساختمون مشکل فاضلاب پیدا کرده بود و اجبارا واسه چند روز رفتیم خونه بابا جون اسماعیل. چهارشنبه بعد از خوردن ناهار بهمراه مامان جون رفتیم خونه خاله حمیده و رادین و مامان جون موندن اونجا و برسام رو هم بردیم خونه مامان جون مهین و من و بابا رضا رفتیم بازار واسه خرید لباسای عید بچه ها. کللللللللللی لباس خوشگل و نانازی واسه دو تا وروجک خریدیم و بعدم رفتیم دنبالشون و برگشتیم خونه. ماشینمون رو هم که دو هفته پیش فروختیم و بجاش یه سورن خریدیم. البته هنوز بهمون ندادنش و این روزها با ماشین باباجون اسماعیل میریم اینور و اونور. احتمالا تا انتهای این هفته ماشین خوشگلمون رو بهمون میدن. رادین عسل از دیدن لباساش خیلی ذوق کرد و همه رو تنش کردم و واسش پرو کردم که مطمئن بشم اندازش هستن یا نه. از بین اونهمه لباس فقط یکیش بزرگ بود که میزارم واسه بعدش و یکیش هم یه خورده تنگ بود که میرم عوضش میکنم. واسه خودمم کلی لباس خونه ای خریدم اما هنوز خریدای خودم و بابا رضا مونده ولی وروجکای خوشگل مامان تکمیل شدن. مبارکشون باشه خوشگلای من. فداشون بشم من