رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

آقا رادین

رادین بامزه ما

رادین گل ما داداش برسامش رو خیلی دوست داره و من و بابایی خیلی از این بابت خوشحالیم. خیلی خوشگل و با عشق خاصی داداشی رو صدا میزنه و بهش میگه برسامییییییییییی  و من و بابایی کیف میکنیم و لذت میبریم. با داداشش بازیهای خوشگل هم میکنه و تا میبینه برسام نشسته میره میزنه با دست میندازش و خودم و خودش هم کلی میخندیم و برسام هم خوشش میاد و البته بیشتر شوکه میشه  البته روی تخت میندازش به خاطر همین برسام اذیت نمیشه. پسرکم جدیدا یاد گرفته اعداد رو شمارش میکنه. حالا از کجا یاد گرفته خدا میدونه و البته این برمیگرده به هوش خدادای پسرکم. رادین جوجو خیلی خوشگل اعداد رو میشماره و از دو شروع میکنه و میگه دو سه چهار پنج شش هشت نه  فداش بشم من ...
6 ارديبهشت 1394

رادین مهربون وبی نظیر من

رادین عزیزم دیگه داره کم کم یاد میگیره که دستشویی داشتنش رو اعلام کنه. روزای اول یادش میرفت که بگه و توی خونه جیش میکرد و یا موقعی اعلام میکرد که دیگه کار از کار گذشته بود. اما الان سه چهار روزی هست که بموقع اعلام میکنه و خوشبختانه توی خونه خرابکاری نمیکنه دو شبه که موقع خواب میاد میپره توی بغلم و با چنان عشقی و با اون زبون شیرینش میگه مهرنازو دوست دارممممم  و غرق بوسه ام میکنه و وای که چقدر بوسه هاش شیرین و خوشمزن   و من دلم میخواد اون لحظه بمیرم واسش که با این سن کمش اینطور به من ابراز علاقه میکنه. بعدشم میگه مامانی تو چقدر خوشگلی  ای قربونت برم من الهی پسر نازممممم که انقدر مهربونی. هر وقت هم که از خواب میپره ...
16 تير 1393

شیرین زبونی های جدید رادین

یکی از شیرین زبونی هایی که رادین عزیزم چند روزه انجام میده اینه که شعر آقا پلیسه رو برعکس جواب میده. مثلا ما براش میخونیم شبا که ما تو خوابیم ... بعد رادین میگه آقا پلیسه بیدار نیست  ما خواب خوش نمیبینیم اون دنبال شکار نیست  و .... و این شعر رو تا آخرش وارونه میخونه و انقدر شیرینو بامزه اینکار رو انجام میده که آدم دلش میخواد درسته قورتش بده قربونشششششششششش بشم من الهی چند شب پیش هم برده بودمش که بخوابونمش یهو گفت مامانی تو چرا تپلی؟!!!  واااااااای انقدر خندیدم از دستش. بهش گفتم خوب مامانی چون نی نی توی شکممه. راضی نشد و دوباره پرسید مامانی تو چرا تپلی؟؟؟؟ گفتم واسه اینکه من غذا میخورم اما تو که غذا نمیخوری لاغری. حالا...
7 تير 1393

عسلک مادر

رادین عسلک مامان تا دیروز وقتی که میخواست جمله ای رو در مورد خودش بکار ببره همونطور که ما بهش می گفتیم خودشم همونطور میگفت. مثلا ما بهش میگفتیم رادین فلان چیزو میخوری؟ میگفت آره میخوری  یا میگفتیم رادین میتونی؟ میگفت آره میتونی  فداش بشم که انقدر بامزه حرف میزنه. من عاشق این مدل حرف زدنش بودم هر کس هم میشنید حرف زدنشو خیلی خوشش میومد و میگفت چقدر بامزه حرف میزنه. اما از دیروز تا حالا و دقیقا در عرض یک روز یهو ورژنش عوض شده و دیگه افعال رو درست میگه  مثلا دیروز بهش گفتم رادین میتونی ظرف ژله رو خودت ببری یا برات بیارم؟ گفت میتونم  یا ازش می پرسیدم غذا میخوری؟ گفت آره میخورم. وووووووی قربونش بشم من. وقتی زنگ زدم و به بابارضا...
26 خرداد 1393

مامان نرو سرکار :(

دیشب موقع خواب که من و رادین عسلم توی تخت دراز کشیده بودیم و داشتم براش قصه میگفتم تا لالا کنه یهو بهم گفت مامان نرو سرتار(=سرکار) رادین دلش تنگ میشه. یعنی منو بگی اون لحظه که این جمله رو از زبون خوشگل پسرم شنیدم دلم میخواست بمیرم  بعدم دستمو محکم گرفت توی دستش و گفت دستات چه قشنگن. پاهات چه قشنگن. بعدم دست زد به موهام و گفت موهات چه قشنگن  الهی من فداش بشم که انقدر مهربونه. از دیشب تا حالا توی فکر این جملات شیرین پسرم هستم و واقعا با این حرفش جگرم رو سوزوند. کاش میتونستم لااقل امروز رو نیام سرکار تا به حرف پسرم عمل کرده باشم. اما حیف که برام مقدور نبود. آخخخخخی عشق مهربون مامانی. چند ساعت دیگه که از خواب ناز بیدار میشی و می بینی ...
12 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد