رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

آقا رادین

اولین مسافرت رادین بعد از دو سال و اندی

رادین کوچولوی مامان توی تمام عمر نازش دو تا مسافرت طولانی مدت رفت و هر دوبار هم به مقصد تهران و منزل خاله مریم. یکبار 5 ماهگی و یکبار هم هفت ماهگی و هر دوبار بمدت یک هفته و از اونزمان به بعد مامان و بابا دیگه جرات نکردن مسافرتی برن تا آقا رادین گل گلاب کمی بزرگتر بشه. بعدشم که دیگه برسام توتولو به دنیا اومد و کلا مسافرت رفتن به خاطره ها پیوست. تا اینکه مامان جون و باباجون فروردین امسال به بروجرد نقل مکات کردن و چهارم تیرماه مامان و بابایی بهمراه رادین و برسام عزم سفر کردن. مامانی یک هفته مرخصی گرفت و بابا رضا هم به خاطر ماه رمضون دو هفته مرخصی گرفت و قرار بود 42 روز خونه باشه. پنجشنبه چهارم تیر ماه ساعت 5 صبح سوار ماشین شدیم و بهمراه عمه سار...
30 تير 1394

رادین بالاخره موهای خوشگلشو کوتاه کرد

دیروز شنبه بیست و سوم خرداد ماه رادین عسلی بهمراه بابا رضا و بابا جون اسماعیل رفت آرایشگاه تا موهای فرفری نازشو کوتاه کنه. اصلا فکر نمیکردم که به این راحتی قبول کنه بره آرایشگاه. چون تا مدتها به شدت از آرایشگاه میترسید. قبلا دوبار به آرایشگاه رفته بود وقتی یکساله شد و وقتی یکسال و هفت ماهه شد برای عروسی عمه سارا. اما هردوبارش به شدت ترسید و گریه کرد و بار دوم توی سالن آورد بالا. اما این مدت چون خودم توی خونه موهاشو کوتاه میکردم ترسش ریخته بود و براحتی اجازه اینکارو میداد. گاهی حتی خودش پیشنهاد میداد که موهاشو کوتاه کنم. تا اینکه اونروز وقتی بهش گفتم همراه بابا جون برو موهاتو کن رفت. وقتی برگشتن قبل از اینکه بیان داخل به بابایی گفتم کوتاه کرد...
24 خرداد 1394

ماهی کوچولوهای رادین

رادین جوجو به ماهی خیلی علاقه داره و این علاقه از عید نوروز امسال شروع شد. ماهی عید زود مرد. امروز عصر من و رادین رفتیم ماهی فروشی و واسش یه تنگ بزرگ و چهارتا ماهی خریدم. یکی از ماهیها حاملس و قراره رادین بزودی بچه دار بشه  ماهیهاشو خیلی دوست داره و میشینه کنارشون غذا میخوره. با هرکس هم تلفنی حرف میزنه میگه ماهی خریدم     ...
10 خرداد 1394

عشق مامان

امروز هفتم خرداد ماهه و رادین عزیز من سه سال و دو ماهه شد. فداااااش بشم الهی.  ماه قبل 17 اردیبهشت ماه بود که رادین عزیزم مریض شد و بیماری ویروسی بدی گرفت. اول برسام مریض شد و بعدشم داداش رادین. پسرکم چهار پنج روزی مریض بود و خیلی هم بی اشتها بود و اسهال و استفراغ بدی گرفته بود. پسرکم خیلی ضعیف شد. هیچ دارویی هم نمیخورد و به خوب شدن خودش هیچ کمکی نمیکرد. اما نسبت به برسام حالش بهتر بود. اما خدارو شکر این مرحله رو پشت سر گذاشت. رادین عزیزم بعضی کلمات رو خیلی قشنگ ادا میکنه. مثلا به یواش میگه زواش  من و بابایی عاشق این زواش گفتنشیم وقتی بابایی گازش میگیره رادین با صدای خوشگلش بهش میگه آخه این گاز زواش بود و من و بابایی کلی میخندی...
7 خرداد 1394

رادین بامزه ما

رادین گل ما داداش برسامش رو خیلی دوست داره و من و بابایی خیلی از این بابت خوشحالیم. خیلی خوشگل و با عشق خاصی داداشی رو صدا میزنه و بهش میگه برسامییییییییییی  و من و بابایی کیف میکنیم و لذت میبریم. با داداشش بازیهای خوشگل هم میکنه و تا میبینه برسام نشسته میره میزنه با دست میندازش و خودم و خودش هم کلی میخندیم و برسام هم خوشش میاد و البته بیشتر شوکه میشه  البته روی تخت میندازش به خاطر همین برسام اذیت نمیشه. پسرکم جدیدا یاد گرفته اعداد رو شمارش میکنه. حالا از کجا یاد گرفته خدا میدونه و البته این برمیگرده به هوش خدادای پسرکم. رادین جوجو خیلی خوشگل اعداد رو میشماره و از دو شروع میکنه و میگه دو سه چهار پنج شش هشت نه  فداش بشم من ...
6 ارديبهشت 1394

عکسهای تولد سه سالگی رادین عسل

برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب مراجعه کنید. دایی امین محبوب بچه ها رادین همه عکسهاش با بچه هاست. بچه ها دلشون میخواست توی همه عکسها کنار رادین باشن. به همین خاطر رادین عسل هیچ عکس تکی نگرفت. البته عکس دسته جمعی هم قشنگه. عکسهای تکی رادین توی آتلیه گرفته شده که بعد از چاپ شدن براتون میزارم. و در آخر عکسی از رادین عسل توی پارک ساحلی نوروز 94 ...
18 فروردين 1394

جشن تولد رادین عسل

امسال جشن تولد رادین عسل رو نهم فروردین برگزار کردیم. به خاطر اینکه بابایی تا ششم فروردین سرکار بود و فرصت نمیشد که هفتم جشن تولد بگیریم. میخواستیم سر فرصت بهترین تولد رو براش بگیریم. روز قبلش یعنی شنبه هشتم فروردین من و بابایی و رادین و برسام رفتیم سیتی سنتر مهزیار و واسه کادوی تولد رادین به پیشنهاد خودش واسش سرسره خریدیم و یه ست بولینگ هم کنارش خریدیم. پسرکم خیلی سرسره اش رو دوست داشت و ساعتها باهاش سرگرم شد. بعد از خرید رفتیم خونه دایی میثم .واسه ناهار اونجا دعوت بودیم. غذاهای خیلی خوشمزه ای خوردیم و رادین و بچه ها هم کلی بازی کردن. خدا رو شکر رادین و ایلیا این سری زیاد با هم دعواشون نمیشه و بازی های مسالمت آمیز میکنن. از این بابت خیلی خو...
11 فروردين 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد