پسرك و مادرش
خداوندا از تو سپاسگزارم كه فرزندي به سلامتي و زيبايي رادين عزيزم به من هديه دادي.فرزندي كه با ديدنش و بوييدنش وجود تو و يگانگي تورو بيشتر از پيش درك ميكنم و ميفهمم كه تو چقدر من رو دوست داشتي كه اين بنده حقير و ناسپاست رو لايق نام مقدس مادر كردي. هر روز كه از سركار به خونه برميگردم با كوله باري از خستگي روزانه و نخوابيدنهاي شبانه، فقط يك لبخند شيرين پسركم كافيه تا تمام هم و غم و خستگيهاي وجودم رو از ياد ببرم و از بوسيدن و بوييدنش لذت ببرم.
رادين عزيز من الان 1 سال و سه ماه و 11 روز داره و من 1 سال و سه ماه و 11 روزه كه مادر شدم. هنوز هم در باورم نميگنجه كه من مادر اين پسرك شيرين و دوست داشتني هستم.
و اما شيرينكاريهاي آقا رادين گل ما در اين روزها: رادين جوجوي مامان خودش به طرز عجيبي و بدون اينكه كسي يادش داده باشه در جواب اين سوال كه عشق مامان كيه؟ عزيز بابا كيه؟ خوشگل مامان كيه؟ ميگه من و انقدر اين كلمه رو شيرين و دوست داشتني بيان ميكنه كه دلم ميخواد لب هاي خوشگلش رو غرق بوسه كنم.
يكي ديگه از كارهاي بامزه اي كه رادين عزيزم اين روزها انجام ميده بازي پر هيجان دنبال بازيه خودش و بابا رضا دنبال هم ميدون تا همديگه رو بگيرن اول رادين دنبال بابايي ميدوه و ميگيرش بعد هم نوبت بابا رضاست كه دنبال رادين بدوه و اونموقع رادين جوجو با اون پاهاي خوشگلش و راه رفتن جوجه ايش سريع مياد و ميپره توي بغل مامانش تا بابايي نتونه بگيرش.
وقتي هم كه گوشي تلفن و يا موبايل رو ميگيره دستش با اون صداي خوشگلش ميگه اَ اَ يعني اَلو واي مامان قربون اين حرف زدن خوشگل و نازت و اين راه رفتناي نانازيت بشه كه ديگه مثل آدم بزرگا بخوبي ميتوني راه بري گل نازم