هفته ای که گذشت
رادین عسل مامان سلام. مامان فدای تو پسر ناناز بشه که به زودی میای تو بغل مامان و بابا و چشمشون رو روشن میکنی. عزیزم هفته ای که گذشت هفته خیلی خوبی برای من و بابایی و خانواده هامون بود. چون به چیزی که مدتها منتظرش بودیم رسیدیم و دعاهای هممون مستجاب شد. بالاخره با تلاشهای فراوون من و بابا جون و رییس محترم بنده، گره کار بابا رضا باز شد و روز سه شنبه گذشته یعنی 25 بهمن من و بابا رضا و همه اعضای خانواده هامون خوشحالی بی نظیری رو تجربه کردیم. همینجا من و بابا رضا از زحمات فراوون آقای رییس و همینطور پدر مهربونم تشکر میکنیم و یه تشکر ویژه هم از مادر مهربون و نازنینم دارم که با دعاهای خالصانه و مادرانه اش تأثیر بسیار مهمی در رسیدن به هدفمون داشت. مادر عزیزم دستای مهربونت رو غرق بوسه میکنم همون دستهایی رو که برای اجابت خواسته هات روز و شب به درگاه خدای بزرگ دراز کردی و خدا هم دستای مهربونت رو خالی برنگردوند و ممنونم ازت بخاطر تمام تلاشهایی که برای خاطر من و همسرم انجام دادی. رادین گلم من و بابایی خیلی خوشحالیم و میدونم که تو هم توی این خوشحالی خیلی سهیم هستی و این خوشی و سرور ما نتیجه قدم گذاشتن تو به زندگی ماست. قربون اون پاقدم خوش یمنت برم من عسلم