رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

آقا رادین

اولین دوری رادین از بابایی

1390/12/22 20:18
903 بازدید
اشتراک گذاری

رادین عزیزم، پسر مهربونم، امروز یکی از سختترین روزها برای من و تو و بابا رضای عزیز بود. دیروز بعد از ظهر از طرف شرکت با بابا رضا تماس گرفتن و بهش گفتن که فردا صبح زود باید بری کیش و امروز صبح ساعت 5 بابایی رفت فروگاه و برای مدت زمان دو هفته عازم شهر کیش شد. عزیز دلم این اولین سفر کاری باباییه و به همین خاطر برای من تحملش خیلی سخته. عزیزم مامانی رو ببخش که از صبح تا حالا با گریه های بی امونش تو رو هم ناراحت کرده. بخدا دست خودم نیست پسرم. دوری بابا رضا حتی برای یه لحظه هم برام سخت و غیر قابل تحمله چه برسه به اینکه دو هفته ازم دور باشه. عزیزم میدونم که گریه و ناراحتی من برای تو اصلا خوب نیست و تو گل نازم باید این روزها که نزیک به اومدنته توی آرامش باشی، اما چه کنم که جای خالی بابا رضا بدجوری دلم رو داغون میکنه. میدونم که الان بابایی هم خیلی دلتنگ و غمگینه، چون بابایی خیلی به من و تو وابسته است و دوری از ما براش خیلی سخته اما سعی میکنه با خوشحال نشون دان خودش من رو هم دعوت به آرامش کنه. منم سعی میکنم وقتی که باهاش تلفنی حرف میزنم صدام رو خوشحال نشون بدم تا بتونم بهش روحیه بدم و تحمل این شرایط رو براش آسونتر کنم. رادین عزیزم تو امروز صدای مهربون بابا رضا رو نشنیدی، واسه همین هی داری بهانه میگیری و با تکون خوردنهای قوی و پر زورت بهانه جویی میکنی. آخه تو عادت کردی که هر روز صدای بابایی رو بشنوی و با قربون صدقه های بابایی از خواب ناز بیدار بشی و خودتو براش لوس کنی. هر وقت که تو تکون میخوری و دست و پا میزنی من سریع بابایی رو خبر میکنم و اونم بدون معطلی میاد و دستهای خوشگلش رو میذاره روی تو و باهات حرف میزنه و قربون صدقه ات میره اما امروز که نیستش با هر تکونت دلم میگیره که بابایی الان در کنارمون نیست تا بتونه تو رو لمس کنه و لذت ببره. عزیزم دوست ندارم با این حرفا و حال و روز غمگینم تو رو ناراحت کنم چون تمام این مدت 8 ماه تو گل ناز توی آرامش و عشقی که توی خونمون بود رشد کردی و به آرامش خو گرفتی، اما چه کنم که دلتنگم. گل نازم برای صبور بودن مامان و بابا دعا کن تا بتونن دوری همدیگه رو برای این مدت تحمل کنن. وقتی بابایی از سفر بیاد دیگه تا اومدن تو توی بغلمون چیزی نمونده و من و بابایی میتونیم لذت در آغوش گرفتن تو رو تجربه کنیم.

رضای نازنینم، گل خوشبو و مهربون من، عشق ابدی من، بی نهایت دوستت دارم و به بودنت در کنارم همیشه محتاجم. من بدون تو میمیرم عزیز دلم. تنها آرزوی قلبی من سلامتی و خوشحالی توئه عشقم. من و رادین به اندازه تمام دنیا دوستت داریم و ازت ممنونیم که برای آسایش و رفاه ما سختی ها و دوریها رو به جون میخری.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ساحل
23 اسفند 90 9:08
دوست عزیزم میدونم دوری از کسی که تمام وجود آدم هست خیلی سخته ولی عزیزم به عشق رادین صبور باش ان شالله آقا رضا به سلامت بر میگرده و هر سه با خوشحالی و سلامت کنار هم خوش خواهید بود
زمانی که سیمین دانشور برای تحصیل میره آمریکا جلال براش توی نامه مینویشه

تا فراق نباشد وصال لذت بخش نخواهد بود .

ب

آره مریم جون خیلی سخته مخصوصا برای من که انقدر وابسته همسر عزیزم هستم. اما بخاطر رضا و رادین تحمل میکنم تا اونا هم ناراحت نشن چون من باید به همسرم که راه دوره دلگرمی بدم
مامان دینا
25 اسفند 90 1:55
می توانم درک کنم که چقدر ادم روزهای اخر بارداری به وجود همسرش نیاز داره فقط امیدوارم تو این دو هفته زایمان نکنی تا همسرت برگرده .............ولی وقتی برگشت جه حالی می ده نی نی هم به دنیا می یاد نه؟

آره شیوا جون وقتی بابا رضا بیاد نی نی هم به دنیا میاد انشالله.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد