شیرینکاریهای رادین جون من
پسر قشنگم الان میخوام از شیرینکاریهایی که این چند وقت انجام میدی و دل هممون رو میبری برات بنویسم. خوشگل مامان الان تقریبا یک ماهه که افراد خانوادت رو به خوبی می شناسی و با دیدن ما حسابی برامون می خندی و ما رو عاشقتر از قبل میکنی. انقدر خنده هات شیرین و دوست داشتنیه که دلم میخواد درسته قورتت بدم قربونت برم مامانیمامان مهرناز و بابا رضا رو که حسابی میشناسی و توی بغلمون خیلی آروم میگیری. سر و گردنت رو هم دیگه میتونی به خوبی به اطراف تاب بدی. الان چند روزی هم هست که اون زبون کوچولو و قشنگت رو در میاری و لبات رو لیس میزنی و من و بابایی دلمون میخواد اون زبون خوشمزت رو بخوریم. تازه دیشب یه کار خیلی جالب و قشنگ هم انجام دادی. مامان عصمت برات زبون در میاورد و تو هم پشت سرش زبونت رو در می آوردی و میخندیدی. داشتم از عشقت دیوونه میشدم و نمیدونستم چیکار کنم میزدم تو صورت خودم از بس که عاشق شیرینکاریهاتم پسر قشنگم. عاشق این هستی که یکی باهات بازی کنه و تو هم براش بخندی. از آویز بالای تختت هم خیلی خوشت میاد و وقتی میذاریمت توی تختت چند دقیقه آروم میخوابی و به آویز قشنگت نگاه میکنی و با چشمای خوشگلت عروسکاش رو دنبال میکنی. دست و پاهای قشنگت رو خیلی تکون میدی و توی خواب هم باید حتما یکی دستات رو بگیره تا بتونی خوب بخوابی و وقتی خوابت عمیق شد دستات رو ول میکنیم. الان چند روزی هم هست که یاد گرفتی شب تا صبح بیدار باشی و از صبح تا شب بخوابی و به ما اصلا اجازه نمیدی که شبا بخوابیم و باید تا صبح با تو بیدار باشیم و باهات بازی کنیم. بعضی شبا که فقط بیداری و دوست داری بازی کنی اما بعضی شبها هم کولیک بدجنس میاد سراغت و دل درد امانت رو میبره و پشت سر هم گریه میکنی و جیغ میزنی و هر کاری هم که بکنیم آروم نمیشی بعد از اینکه 5-4 ساعتی گریه کردی و جیغ زدی بالاخره میخوابی گاهی اوقات هم که شیطونیت گل میکنه وقتی پستونک میذاریم توی دهنت بازیت میگیره و هی میندازیش بیرون و یه لبخند قشنگ هم روی لباته و معلومه که حسابی سر کارمون گذاشتی مدتی هم هست که وقتی دستات رو میگیریم میخوای بلند بشی و به خودت فشار میاری تا بتونی از توی کریرت در بیای. اینم از شیرینکاریهای پسر خوشگل و قشنگ خودم که الهی من فداش بشم.