یازده ماهگی رادین عسل

به به مهرناز جون نیستی خانوم !!! خیلی دیر به دیر مینویسی . خدارو شکر که رادین بزرگ شده و امیدوارم همیشه صحیح و سالم باشه . عکس بذار دلم تنگ شده براش

---

ممنون مريم جون. بخدا سرم خيلي شلوغه بخاطر همين فرصت نوشتن ندارم

سلام مهرناز جون. یازده ماهگی شازده پسر مبارک. کم کم باید برای جشن تولدش برنامه ریزی کنی و تدارک ببینی.
بین تمام بچه های فامیل و آشنا و بچه های دوستام ، رادین رو یه جور دیگه دوستش دارم. چون شباهت های زیادی با ریحانه من داره. وقتی عکسهاشو نگاه می کنم ، گاهی وقتها نگاهش یا لبخندش به نظرم آشنا میاد ، بعد میفهمم علتش اینه که نگاه و لبخند ریحانه رو برام تداعی می کنه.
خیلی از شیرین کاریها و شیطنت هاش هم شبیه ریحانه ست.
ترتیب کارهایی هم که می تونن انجام بدن معمولا مثل همه.
همیشه نوشته های تو برام پیش بینی یک ماه آینده ریحانه ست
یه چیزی که یه کوچولو منو نگران کرده اینه که ریحانه اصلا دوست نداره بشینه. تا می خوام بنشینونمش ، هی در میره که بره به یه چیزی دست بزنه. با سرعت چهار دست و پا حرکت می کنه ، خیلی راحت از دیوار و مبل می چسبه و بلند میشه و با کمک دیوار چند قدمی راه میره ، ولی نمیشینه!
وضعیت رادین از این نظر چه جوریه؟ به مدت طولانی (بیشتر از یک دقیقه) و بدون کمک می تونه بشینه؟ از کی می تونه بشینه؟ بیشتر تو کدوم وضعیت با اسباب بازیهاش بازی می کنه؟ (نشسته- خوابیده - چهار دست و پا - ایستاده )

ممنون میشم اگه جواب بدی مهرناز جون
از طرف من رادین جونو ببوس

---

سلام سحر جون. ازاينكه نسبت به رادين اين احساس رو داري خيلي ممنونم. من هم ريحانه جون رو خيلي دوست دارم. عزيزم در اولين فرصت باهات تماس ميگيرم تا بتونيم با هم حرف بزنيم و هر سوالي كه داري بهت جواب بدم.