حرفهاي عاشقانه بابا رضا با ني ني جونش
عزيزم بابا رضاي مهربونت از موقعي كه وجودت رو در درون من احساس كرد (حتي قبل از آزمايش دادن و مطلع شدن از بارداري من) مدام باهات حرف ميزد و قربون صدقت ميرفت ميگفت من مطمئنم كه بچه ام اومده توي شكمت. همش روي تو دست مي كشيد و باهات حرفاي عاشقانه ميزد از وقتي هم كه ديگه مطمئن شد بابا شده قربون صدقه هاش هم بيشتر شده. عزيزم قدر باباي مهربونت رو بدون چون خيلي دوستت داره ديروزم كه وبلاگت رو ساختم اولين نظر رو خودش واست گذاشت. بابا رضا من و ني ني خيلي دوستت داريم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی