رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

آقا رادین

چند اتفاق مهم

رادین عزیز من متاسفانه روز دوشنبه ۸ دی ماه مریض شد. از اول پاییز تا الان این پنجمین بار بود که مریض میشد. اولش با سرفه شروع شد و شب هم یه کم تب کرد. بهش شربت بروفن دادم و تبش قطع شد. خونه مامان جون مهین بودیم. بابا رضا سرکار بود. خیلی حالم گرفته شد که پسر عسلم دوباره مریض شد. سه شنبه حالش همونطور بود. خواستیم ببریمش دکتر اما مامان گفت لازم نیست حالش خوبه. ویروسه چون تبش قطع و وصل میشه و خودش هم بیحال نشده مریضیش جدی نیست و فقط ویروسه خودش خوب میشه. اما چهارشنبه دیدم خوب نشد و تازه عطسه و سرماخوردگی هم اضافه شد. عصری خودش و برسام رو بردیم دکتر. چون برسامم سرفه میکرد و سرفه های بدی هم میکرد   اولش که وارد محوطه کلینیک شدیم رادین پرسید او...
23 دی 1393

دو سال و نه ماهگی پسر شیرینم

عزیز دل مامان تو امروز دو سال و نه ماهه شدی فدات بشم من عشقم. نهم هر ماه برای من روز خاص و خوشحال کننده ایه. چون نهم هر ماه تو یک ماه بزرگتر و شیرینتر میشی و من با دیدن بالندگی تو غرق لذت میشم. امروز هم مثل نهم هر ماه غرق شادی ام. فقط یک چیز امروزم رو توام با غم و ناراحتی کرد و اونم تب کردن و سرفه های تو بود. تازه یک هفته است که از سرماخوردگی قبلی خلاص شدی و داروهات تمام شده و دوباره مریض شدی. حسابی حالم گرفته میشه با دیدن بیمار شدن تو. از اول پاییز این پنجمین باره که مریض شدی. حتی خودتم دیگه صدات دراومد و با اون زبون شیرینت گفتی دوباره مریض شدم حالا چیکار کنم   قربون این حرف زدن قشنگت برم من. عزیزکم به برنامه های فیتیله ای ها خیلی...
7 دی 1393

رادین عشق من

بقیه عکسها در ادامه مطلب... رادین عسل آذر ماه ۹۳ منزل باباجون اسماعیل گیتار رادین و گیتار دایی امین در کنار هم و رادین گیتاریست حرفه ای   رادین در استخر توپ و در آخر عکسی مربوط به بهار ۹۲ اردیبهشت ماه ۹۲ که من و رادین رفته بودیم آبادان خونه زینب جون دوستم و داداش زینب این عکس رو از رادین خوشگلم گرفته بود و بتازگی زینب جون برام توی واتساپ فرستادش و کلی ذوق زده ام کرد ...
28 آذر 1393

وقایع اتفاقیه

سومین فصل پاییز رادین عسل برای رادین همراه بود با چهار مرتبه سرماخوردگی و خوردن داروهای جورواجور. همین چند روز پیش هم دوباره پسرکم سرماخورد و مجبور شدیم ببریمش دکتر. دقیقا روزی که داداش برسام هم واکسن چهارماهگیش رو باید میزد. از یه طرف غصه مریضی رادین رو داشتم و از طرف دیگه ناراحتی واکسن زدن برسام کوچولوی ناز. دکتر برای رادین شربت سیتریزین و آموکسی کلاو نوشت و خیلی زود هم تاثیر خودشونو نشون دادن و پسرکم الحمدالله خوب شد. رادین عسلم الان تقریبا یک هفته ای هست که صبحها که بیدار میشه پوشک شبش خشکه و از امشب هم دیگه شبها پوشکش نمیکنم. پسرکم بقول خودش دیگه بزرگ شده. تقریبا سه هفته هم هست که دیگه براحتی اجازه میده براش مسواک بزنم و حتی گاهی مثل ام...
27 آذر 1393

رادین عسل در فست فود

رادین عسلی امشب بهمراه مامان مهرناز و خاله زینب دوست مامانی رفتن فست فودی و فلافل خوردن. رادین واسه اولین بار بود که انقدر خوب فلافل خورد. پسرک شیرینم خیلی قشنگ مثل یه مرد نشست پشت میز و شامش رو خورد. پسرم دیگه بزرگ شده قربونش برم. ...
15 آذر 1393

دوسال و هشت ماهگی رادین عشقم

پسرک شیرین من امروز دو سال و هشت ماهه شد. پسرم مبارک باشه عشقم. دوستت دارم بی نهایت. نفسم بخاطر تو و به عشق تو بالا میاد. اینم خواب زیبای امروز ظهر پسرکم که موقع تماشای عمو فیتیله ای ها روی مبل خوابش برد ...
7 آذر 1393

رادین سنتوری

چهارشنبه ۲۱آبان ۹۳ من و بابا رضا و رادین و برسام ظهر ساعت ۴ حرکت کردیم به سمت ماهشهر. اولین مسافرت چهار نفرمون بود. بعد از ناهار بچه هارو حمام دادیم و بعدش هم راه افتادیم. هر دوتاشون تمام طول مسیر رو خواب بودن و تونستیم براحتی بریم و برسیم اونجا. اول رفتیم خونه عمو محمود و شام اونجا بودیم و بعدش هم رفتیم خونه عمه پروین و تا ظهر فردا اونجا بودیم. رادین با روژان بازی کرد و خیلی هم پسر خوبی بود فداش بشم. بچه های عمه پروین بار اول بود که برسام رو میدیدن. کلی واسش ذوق کردن. این دومین سفر برسام به ماهشهر بود. اولین سفرش در ۸ روزگی بود. ناهار فردا رو هم خونه عمو محمود بودیم. خیلی اصرار کردن که واسه ناهار بریم اونجا. تا ساعت ۳ ونیم اونجا بودیم و بعد...
6 آذر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد