رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

آقا رادین

اولين ديدار با ني ني

بالاخره من و بابا رضا جون چشممون به جمال زيباي ني ني روشن شد و تونستيم ببينيمش و صداي قلب نازشو بشنويم واي كه چه لذتي داشت شنيدن صداي قلبش زيباترين آواز زندگي ما بود.آوازي كه به هيچ چيز نميتونم تشبيهش كنم.عشق من از روزي كه صداي قلب مهربونتو شنيدم مدام اين صدا در گوشم طنين ميندازه و آرامشي شيرين را بهم هديه ميكنه. چقدر زيباست خلقت خدا. الان دوتا قلب  داره در وجود من ميتپه و اين يعني عظمت و بزرگي خالق هستي. خدايا ازت ممنونم به خاطر اين شاهكار زيبا. روز پنجشنبه 17 شهريور صبح ساعت 9 و نيم من و بابايي رفتيم بيمارستان ابوذر براي سونوگرافي. مامان جون از قبل برام نوبت گرفته بود.مامان جونم چند دقيقه بعد از ما رسيد.من خيلي دلشوره داشتم...
19 شهريور 1390

آزمايشات بارداري

سلام به ني ني كوچولوي خودم. عزيزم مامان مهرناز پنجشنبه و جمعه ها سركار نميره به خاطر همينه كه دو روزه واست چيزي ننوشتم چون توي خونه اينترنتمون سرعتش خيلي پايينه و نميتونم وبلاگت رو آپ كنم. همونطور كه قبلا گفته بودم خانم دكتر واسم يه سري آزمايش نوشته بود كه بايد انجام ميدادم.چهارشنبه اداره بودم كه از رئيسم اجازه گرفتم كه برم آزمايشاتم رو انجام بدم بابا رضا جون اومدن دنبالم و منو بردن خونه مامان جون. مامان جون ازم خون گرفت و خونم رو برد بيمارستان.بعدم با مامان جون رفتيم چندتا مبل فروشي مبل نگاه كرديم اما هيچكدوم مورد پسند قرار نگرفت.ماماني بايد برات بگم كه مامان جون اينا اوايل مرداد ماه اسباب كشي كردن به خونه قبلي خودشون چون از سال 81 تا الان ...
29 مرداد 1390

جواب آزمايش

عروسك ناز من سلام.    روز پنجشنبه مامان جون جواب يه سري آزمايشاتم رو واسم گرفت تاريخ جواب رو زده بودن 9 شهريور اما از اونجايي كه ما پارتي داريم جواب رو يه روزه دادن. خوشبختانه همه چيز نرمال بود و عالي.هنوز جواب يه سري ديگه مونده كه اونا چند روز ديگه آماده ميشن. جونم براي ني ني بگه كه مامان مهرنازش از اونجايي كه خيلي اكتيوه پنجشنبه و جمعه شاگرد خصوصي داشت البته مامان نميذاره شما اذيت بشي اول از شما اجازه ميگيره اگه شما اجازه دادي بعد به شاگردش درس ميده. عزيزم ديشب هم شب قدر بود من كه نرفتم مسجد اما توي خونه خودم قرآن خوندم و كلي دعا كردم مخصوصا واسه سلامتي شما ني ني گلم. دوتا بوس ازطرف من و بابايي واسه نيي ني نازمون&nb...
29 مرداد 1390

ملاقات با دكتر

ني ني بند انگشتي سلام.ديروز يعني 24 مرداد واسه ساعت 6 مامان جون از خانم دكتر مريم شهبازي متخصص زنان و زايمان برام نوبت گرفته بود كه واسه اولين چكاپ برم پيشش. قبل از اومدن شما هم من دو بار رفته بودم پيشش و برام يه سري آزمايشات قبل بارداري نوشته بود كه همه رو انجام داده بودم. ديروزم رفتم كه آزمايشات بعد بارداري رو واسم بنويسه. ساعت 6 توي مطب بودم بابا رضا هم بيرون منتظرم بود (چون توي مطب ورود آقايان ممنوع بود ) يه چهل دقيقه اي منتظر موندم تا خانم دكتر تشريف آوردن. نفر دوم بودم كه رفتم داخل.خانم دكتر از اونجايي كه با ماماني بنده دوست هستن اينجانب رو خيلي تحويل ميگيرن (چقدر خوبه كه آدم همه جا آشنا داشته باشه مخصوصا توي بيمارستانها و مطب ها...
25 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد