اولین مرحله مستقل شدن پسرک شیرینم
طبق برنامه ریزی و تصمیم قبلی امروز دوشنبه ساعت پنج و نیم عصر بهمراه رادین عسلک راهی موسسه خلاقیت شدم تا رادین رو اونجا ثبت نام کنم. بنظر خودم و بابایی دیگه زمانش رسیده بود تا رادین کمی از وابستگیهاش کم بشه و وارد اولین مرحله از استقلال برسه. رادین هم خیلی ذوق و شوق داشت و از سرکار که برگشتم مرتب میگفت مامان بریم مرکز خلاقیت. باباجون تا اونجا رسوندمون. بعد از اینکه با مدیر داخلی موسسه صحبت کردم رادین رو توی محوطه تاب دادم وکلاسا و بچه های دیگه و مربیها رو دید و در ظاهر خوشش اومده بود. البته مثل همیشه که توی یه محیط جدید میره خجالتی و کمرو برخورد میکنه اونجا هم همینطور بود. خانم نیری مدیر داخلی دستشو گرفت و بدون من بردش توی کلاسها و گفت دو سه روز امتحانی بیارش تا عادت کنه و گفت بزارش و برو که به نبودنت عادت کنه چون اگه پیشش باشی وابسته میشه و بدون شما ممکنه نمونه. منم اومدمخونه و الان رادین عسلم اونجاس. قبل از برگشتنم رفتم براش خوراکی هم خریدم. شیر وکیک و آبمیوه و آب معدنی. پسرم رفت توی استخر توپ نشست و منم برگشتم. خیلی خوشحالمکه پسرم وارد مرحله جدیدی از زندگیش شده و میتونه دوستای جدیدی پیدا کنه. خودش هم قبل از رفتن ازم پرسید مامان اونجا دوست پیدا میکنم؟! گفتم آرررره مامانی دوستای زیادی پیدا میکنی. فداش بشم که ذوق داشت واسه رفتن به موسسه. بابا رضا هم وقتی براش گفتم کلی ذوق کرد و ذوقش رو میشد از توی صداش فهمید.