چند روز قبل

امروز جمعه ٣١شهريور ماهه و يك روز قبل از شروع مدارس. تمام اين جند روز براي من توام بوده با استرس و فكر مدرسه رفتن پسركم. و البته شادي نهفته در اين استرسها همون شادي اي كه هميشه از خيال خريدن لوازم التحرير و كيف مدرسه براي پسركم بهم دست ميداد و الان اونروز رسيده بود. امروز عصر همگي با هم رفتيم لوازم التحرير جعفري و براي وادين عزيزم دفتر و دفتر نقاشي و مداد رنگي و ...خريديم. دوتا كيف هم كه چند ماه قبل از دايي امينش خريده بود. كيف ارتشي و كيف سوپرمن. مدرسه  گفته كه خودشون لوازم التحرير ميدن اما من خودمم براي پسركم لوازم التحرير طرح مك كويين خريدم فقط جامداديش گيرم نيومد. كه حتما ميگردم و پيدا ميكنم. چند روز قبل هم رفتيم روپوش مدرسه اش رو از خياطي نازنين تحويل گرفتيم كه شلوار و آستينهاي پيرهنش كمي بلند بود و امروز دادم كوتاهشون كنه كه دوساعت بعد رفتم تحويلش گرفتم. همين هفته اي كه گذشت براشون كلي هم لباس بيروني براي آتليه و خونه اي مخصوص پاييز خريدم. كه البته آتليه نوبت نداشته و هفته آتي ميبرمشون. هفته اي كه گذشت براي من هفته پر از مشغله و پر از فكري بود. پنجشنبه شب هم يعني ديشب عمو صادق و خاله فروز مهمانمون بودن و براي رادين يه جامدادي و يه ليوان و براي برسامي مامان يه كيف سوپرمن و يه بسته مدادرنگي هديه اوردن يه كيك هم خودمون چهارتايي عصري رفتيم خريديم و باهاش عكس انداختيم و همون پنجشنبه عصر هم روپوش مدرسه رادين رو تحويل گفتيم. عمو صادق از رادين با موهاي جديدش خيلي خوشش اومد و كلا با دوتا پسر نازم كلي حال كردن.