رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

آقا رادین

روز زيباي پاييزي

1390/8/3 10:42
1,164 بازدید
اشتراک گذاری

ني ني نازم سلام. امروز يكي از زيباترين روزهاي زندگي من و باباييه. درست 5 سال پيش در همچين روزي يعني 3 آبان ماه سال 85 يه اتفاق خيلي مهم و دوست داشتني توي زندگي ما به وقوع پيوست كه مارو خوشحال تر از هميشه كرد. الان خاطره اون روز فراموش نشدني رو برات ميگم تا تو هم بدوني كه چه روز خوبي براي من و بابايي بود.

3 آبان 1385 بود. يه روز خوب و زيباي پاييزي با يه هواي عالي كه بوي پاييز ميداد. ماه رمضون تازه تمام شده بود و اون روز زيبا با وجود تقارنش با عيد سعيد فطر خيلي زيباتر و رويايي تر شده بود و ماماني و بابايي بعد از يك ماه توفيق روزه داري با روحي پاك و دلي عاشق داشتن خودشون رو براي مهمترين مرحله زندگيشون آماده ميكردن. صبح زود همه بيدار شديم و من با شوقي وصف نشدني لباس زيبايي پوشيدم و خيلي با دقت آرايش كردم و موهامو درست كردم و منتظر اومدن بابا رضا به همراه خانوادش شدم. بابا رضا هم يه كت و شلوار خيلي شيك قهوه اي رنگ پوشيده بود كه من با ديدنش حسابي ذوق كردم و عاشقتر شدم. بابايي شده بود يه شاه داماد واقعي و زيبا كه لحظه اي لبخند از روي لباش محو نميشد. منم يه چادر سفيد عروس خيلي خوشگل سرم كردم و به همراه خانواده بابايي و خانواده خودم عازم محلي شديم كه تا چند دقيقه ديگه ميشد جايگاه پيمان بستن من و رضاي عزيزم براي يك زندگي جاودانه و عاشقانه. ساعت 10 اونجا بوديم. توي اتاق عقدي كه با يه سفره عقد و كاغذهاي رنگي و شمع و وسايل تزييني ديگه آراسته شده بود. عزيزم نميدوني كه من و بابا رضا توي اون لحظات چه حس خوب و زيبايي رو داشتيم تجربه ميكرديم. انگار روي ابرها بوديم و داشتيم توي آسمون سير ميكرديم. عاقد اومد و شروع كرد به خوندن خطبه زيباي عقد و من در فكر لحظه اي كه بايد اون بله تاريخي رو به زبون بيارم. بالاخره زمان بله گفتن هم رسيد. همون كلمه رويايي كه همه دخترها از وقتي خودشون رو ميشناسن توي پيچ و خمهاي ذهنشون بهش فكر ميكنن. كلمه اي كه شايد در ظاهر و در مكالمات روزانه خيلي ساده و پيش پا افتاده باشه اما وقتي كه قرار باشه اين كلمه رو براي پيمان بستن با شخصي كه واقعا دوستش داري و عاشقانه مي پرستيش به زبون بياري ميشه زيباترين كلمه در تمام دوران زندگيت. عزيز نازنينم وقتي كه به اميد خداي بزرگ خودت هم بزرگ شدي و خواستي عروس يا داماد بشي حس اون لحظه من و بابايي رو ميتوني به خوبي درك كني. بعد از بله گفتن من بابا رضا هم يه بله خيلي خوشگل گفت و ما رسماً شديم شريك زندگي هم توي تمام لحظات خوشي و ناخوشي. واقعا لحظه زيبايي بود و غير قابل توصيف در اين صفحات مجازي وب. بعد از تمام شدن مراحل اون عقد آسموني و رويايي، نوبت تبريكات و هدايا و عكس هاي يادگاري و شيريني خوران شد و بعد هم من و رضاي عزيزم با خيالي آسوده راهي منزل بابا جون شديم. همه مهمونا به صرف ناهار دعوت بودن و مامان عزيزم حسابي زحمت كشيده بود و سنگ تموم گذاشته بود. خيلي روز خوب و شادي بود و به من و بابا رضا خيلي خوش گذشت.

niniweblog.com

فرزند عزيزم تو حاصل همين عشق و انتظاري هستي كه من و بابا رضا توي تمام لحظات با هم بودن احساسش كرديم و ازش لذت برديم و اين رو بدون كه تو با عشقي به وسعت عشق هر دوي ما قدم به اين دنيا ميذاري و توي آغوش پرمهر و منتظر ما جا ميگيري.

niniweblog.com

به مناسبت سالگرد زيباي عقدمون دو قطعه كوچولو رو كه خودم سرودم تقديم ميكنم به همسر عزيزتر از جونم :

اين روز زيبا تا ابد در يادمان خواهد نشست

زيرا كه آن روز قشنگ، ما چون كبوترهاي عشق، چشمانمان در چشم هم، دستانمان در دست هم

بله را گفتيم و ما گشتيم همسر بهر هم.

niniweblog.com

تموم لجظه هاي من طنين آن صداي توست

تلألو وجود من نگاه پربهاي توست

 تو اي بهار زندگي

بدان كه من براي تو

اسيرم و روح و تنم بنده بي چراي توست

همسر عزيزم دوستت دارم و به وجودت مي بالم.    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

بابا رضا
3 آبان 90 10:32
خاطره های روزای قشنگمون با اومدن نینی نفسم و در کنار اون قشنگ تر و به یاد موندی تر میشه چه خوبه که نینی عشق بابایی این چیزا رو میخونه توهم اینقدر قشنگ نوشتی که کاملا میشه تجسمش کرد واسه شعرهای قشنگو نازت ممنون عشقم من طبع شعر ندارم مثل تو مامان نینی که شعر بگم

آره عزيزم با اومدن ني ني و در كنار تو و اون روزامون حتما قشنگتر ميشه. بوس واسه دوتاتون
مامان شیدا
3 آبان 90 14:12
سلام مهر ناز جون خوبی؟ سالگرد عروسیتونو تبریک میگم ایشالا سالیان دراز در کنار هم خوش باشین.صد سال به این سالهاخوشحال میشم به ما هم سر بزنی

مرسي. حتما سر ميزنم
خاله مهسا
3 آبان 90 18:08
مبارک باشه آجی جون.ایشالله 120 سال در کنار نی نی عسلیتون و زیر سایه مامان و باباهاتون زندگی کنیدخیلی قشنگ نوشته بودی

مرسي آجي كوچيكه. ايشالله سالگرد عقد خودت
مامان دینا و متولد بهار
3 آبان 90 19:41
سلام از خوندن نوشته ات لذت بردم و از تمام وجود سبزی برای خانواده سه نفرتون ارزومندم...............وقتی می بینم بابای نی نی ها می یان و کامنت می گذارند و از همسراشون قدرانی می کنند خیلی لذت می برم!

سلام شيوا جان مرسي عزيزم. لطف داري
مامان ارميا
4 آبان 90 10:39
اون لحظات رو خيلي خوب و زيبا توصيف كردي. ايشالله هميشه شاد و خوشبخت باشين و با ورود ني ني ماهتون زندگيتون قشنگتر از هميشه باشه.

مرسي مامان ارميا جان
سحر مامان آراد
4 آبان 90 14:56
مهرناز جونم مبارکه عزیزم
ایشالا همیشه به سلامتی زندگی کنید

ممنون سحرجان
دایی امین
19 آبان 90 17:37
ایشاالله سالگرد 120 سالگیتون آبجی
در کنار بچه ( بچه هاتون ) و زیر سایه ی پدر و مادر و در کنار بقیه ی اعضای خونواده...

mer30 dadash goli inshallah doomadi to manam biam khodamo bekosham
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد