جواب آزمايشات مامان
پسر گل مامان سلام. صبح بخير عزيز دلم. مامان قربونت بشه كه ديشب انقدر توي دل ماماني فضولي و شيطنت كردي و از مامان و بابا دلبري كردي
مامان هفته پيش دو تا آزمايش انجام داد. يكيش آزمايش ادرار بود و اون يكي آزمايش خون. پريروز بابايي رفت آزمايشگاه و جواب آزمايشاتمو گرفت. وقتي اومد خونه خيلي خوشحال بود چون جواب آزمايشاتم خوب بود. بعد از اون به همراه بابايي و مامان جون عصمت رفتيم بازار تا كمي خريد كنيم. قبلش رفتم مطب خانم دكتر تا جواب آزمايشاتم رو نشونش بدم. چون مطب شلوغ بود خودم ديگه داخل نرفتم و منشي جواب رو نشون دكتر داد و وقتي اومد بيرون گفت مهرناز خانم جواب آزمايشاتت خوب بودن و مشكلي نداري. منم كه هميشه از مبتلا شدن به ديابت بارداري واهمه داشتم وقتي ديدم كه خدا رو شكر جواب آزمايشاتم خوب و نرماله و مشكلي ندارم گل از گلم شكفت و با قيافه اي شاد رفتم پيش بابايي و بهش گفتم و بابايي هم خيلي خوشحال شد كه همسرش و ني ني كوچولوش سالم هستن بعد از اون هم با خوشحالي و ذوقي كه توي وجودمون بود رفتيم توي بازار تاب خورديم و براي بابا رضا خريد لباس و كفش كرديم. بابايي يه شلوار براي خونه خريد كه دقيقا با شلوار تو پسر نازم ست و هم شكله و گفت ميخوام وقتي رادينم به دنيا اومد با همديگه بپوشيمشون واييييييييييييييييييييييييي من قربون تو و بابايي مهربونت بشم كه لباس يه شكل مي پوشين و با هم ست ميكنين نازنيناي من