نذری مامان جون مهین
پسر قشنگم میخوام برات در مورد نذری مامان جون که روز 28 صفر مقارن با یکشنبه ٢ بهمن درست کرد بگم البته با تأخیر چند روزه مامان جون مهین هر سال توی ماه صفر نذری شله زرد داره. مامان مهرناز از موقعی که یه دختر کوچولو بود این روز رو خیلی دوست داشت, چون به همراه مامان و بابا و خواهر و برادراش و گاهی اوقات هم فامیل و دوستان دور دیگ بزرگ شله زرد جمع میشدنو همزمان با هم زدن نذری هر دعایی هم که توی دلشون داشتن ار خدا میخواستن که براشون برآورده کنه. از موقعی که بابا رضا هم به جمع خانواده ما اضافه شد این روز برای مامان مهرناز قشنگتر شد چون بابا رضا یکی از همون دعاهای برآورده شده سر نذری بود. مامان مهرناز همیشه بعد از دعا برای سلامتی خانواده اش و برآورده شدن آرزوهای اونها, از خدا میخواست که خودش هم در آینده یه زندگی خوب و ایده آل در کنار یه همسر خوب داشته باشه و بابا رضا هم هدیه ای بود که خدای مهربون به مامانی داد و اما نذری امسال مامان جون با هرسال برای من و بابایی فرق داشت و اون فرق بزرگ وجود تو نازنینم در درونم و وارد شدن تو گل قشنگ به زندگی من و بابایی بود. نذری امسال دو تا تفاوت دیگه هم با سالهای قبل داشت. یکی دیگه از تفاوتهای نذری امسال این بود که قسمتی از نذری امسال مامان جون نذر سلامتی تو پسر نازم بود که همینجا بازم از مامان مهربونم بخاطر زحمتی که کشید تشکر میکنم و سومین تفاوت هم اولین حضور فاطیما و ایلیا سر نذری مامان جون بود. خاله مریم از وقتی که ازدواج کرده چون تهران زندگی میکنه نتونسته بود سر نذری مامان جون حضور داشته باشه اما امسال بعد از چندین سال خاله مریم سر نذری مامان جون حضور داشت و ما هم خیلی خوشحال بودیم که امسال هممون دور هم جمعیم و با هم در پختن شله زرد شریک هستیمپسر نازم همه برای سلامتی تو گل کوچولو خیلی دعا کردن و من و بابایی هم از خدا خواستیم که رادین عزیزمون به موقع و به سلامتی به دنیا بیاد. مامان جون اون روز یه حرف قشنگ زد که خیلی به دلم نشست و منو برد توی رویامامان جون گفت که سال دیگه این موقع رادین گلی ده ماهشه و من کلی ذوق زده شدمعزیزم خاله مریم اینا بعد از یه هفته بودن در کنار ما, امروز برگشتن تهران و فاطیما هم طبق معمول با کلی گریه و زاریو درآردن اشک هممونراهی تهران شد. راستی پسرم چند روز پیش خاله مریم اینا و مامان جون اومدن خونمون تا سیسمونی تو گل کوچولو رو ببینن. سرویس خوابت که هنوز نیومده بود اما بقیه وسایلت رو دیدن و خیلی هم خوششون اومد مخصوصاً از سرویس کالسکه قشنگت. ایلیا کوچولو هم داشت با جعبه جغجغه هات بازی میکرد که متأسفانه بالای لب خودشو زخمی کرد و کلی گریه کرد دلم خیلی براش سوخت آخه ایلیا کوچولو خیلی ناناز و مهربونه.
عکسهای نذری در ادامه مطلب
تزیینات شله زردها کار دست من و خاله مریم و خاله مهرنوش و زندایی مریم هستش. خیلی خوشگلن مگه نه پسرم؟ هر سال شله زردای مامان جون به همین قشنگی تزیین میشن و برای هر کس هم که می بریم خوشش میاد. سالها قبل که خاله مریم هنوز ازدواج نکرده بود همیشه تزیین شله زردها به عهده اون و بیتا دخترخالمون بود و من چون کوچیک بودم خیلی دوست داشتم زودتر بزرگ بشم تا بتونم اینکارو بکنم و بعدها که خاله مریم به دلیل دانشگاه رفتن و ازدواج ازمون دور شد همیشه تزیین نذریها با من بود. اما امسال وجود خاله مریم و تزیین شله زردها با همکاری همدیگه حس خوبی بهم داد. حس سالهای کودکی و نوجوانی...