رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

آقا رادین

دلنوشته های بابا رضا برای پسرش (1)

1391/5/1 10:39
726 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زندگیه بابا و مامان

هنوز یک هفته هم از وقتی اومدم کیش از وقتی بوسیدمت ماچ و تو توی خواب ناز بودی نگذشته از وقتی همه جای بدنت رو به صورتم می مالیدم این سخت ترین لحظست نفسم حداقل ازین خوشحالم که این سختی برای منه و تو عشق زندگیه ما نمیخوای این لحظه سخت رو تجربه کنی

مینویسم برات عزیز دل بابا قلب از روزهای سخت و گرم اینجا وقتی که تو اوج گرماو شرجی اوه یاد گریه و خندت میوفتم دیگه هیچی جز دلتنگی برای تو عشقم نمیفهمم بغلچه خوبه که برای آسایش و راحتی تو دارم این شرایط رو به جون میخرم

مینویسم عزیز بابا از شمردن روزها ساعتها دقایق برای نزدیک شدن به لحظه دیدن صورت ماهت با خودم میگم ای ول رضا این یک روز این ساعت هم تمام شد و چه جمله تکراری و شیرینیه

وقتی تازه به دنیا اومده بودی فکر میکردم که وای چه عشقی دارم بهت ولی وقتی حال الانم رو با اون موقع مقایسه میکنم میبینم که چقدر بیشترو بیشترو بیشتر خاطرت واسم عزیز شده فکر کردن بهت عشق بابا تمام روز و شب بابا شده با یادت میخوابم با یادت بیدار میشم و این که این جمله ها برای مامان مهرنازت آشناست تاریخ چه زود داره تکرار میشه چشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

ترکان
1 مرداد 91 11:35
وااااااااااای چقدر با احساس نوشتید گریه ام گرفت
ایشالا هر چه زودتر کارهاتون درست بشه برگردید پیش رادین جونم.بهتون حق میدم که ایییییییینقد دلتون براش تنگ بشه

مرسی که همیشه میایی وسر میزنی همه میدونیم بعضی احساسات رو نمیشه با جمله بیان کرد اینایی که نوشتم حتی سایه ای از دلتنگیم هم نبود

هنگامه
1 مرداد 91 14:14
سلام بابایی
احساستونوخیلی قشنگه.خداشماروبرای رادین جون ومهرنازجون حفظ کنه

مرسی لطف دارید مرسی که سر زدید

مامان مهرناز دلتنگ
1 مرداد 91 15:42
الهی بمیرم برای دل تنگت عزیزم الهی بمیرم برای خودمون که همیشه طعم تلخ دوری رو باید بچشیم. خدایا آخه چرا ما باید همیشه دوری رو تجربه کنیم. یعنی گناه کردیم که عاشقیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ رضای مهربونم سختترین چیز توی دنیا برام دوری از توئه عزیزم. آخه چقدر التماس خدا کنم تا تورو برگردونه پیشمون و کارت همینجا باشه. وقتی به رادین نگاه میکنم دلم برای تو آتیش میگیره که کنارش نیستی تا ببوسیش و بوش کنی. لحظه خداحافظیت با رادین همش تجلوی چشممه و اشکمو در میاره. هر سری دل کندن برات سختتر میشه حق داری عزیزم دل کندن از رادین و دور شدن از اون خیلی سخته بمیرم برات عزیزم

عشق اگه روز ازل در دل دیوانه نبود
تا ابد زیر فلک ناله مستانه نبود
نرگس ساقی اگه مستی صد جام نداشت
سر هر کوی و گذر این همه میخانه نبود

من و جام می و دل نقش تو در باده ناب
خلوتی بود که در آن ره بیگانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود

تو چرا شمع شدی سوختی ای هستی من
آن زمانی که تو را سایه پروانه نبود
من جدا از تو نبودم بخدا در همه عمر

قبله گاه دل من جز تو در این خانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود
مامان مهرناز
1 مرداد 91 16:13
آخخخخخخخخخخخخخخخخخ عزیزم با جواب قشنگی که برام نوشتی اشکمو بیشتر در آوردی. عزیزم واقعا درست نوشتی که تاریخ داره چه زود داره تکرار میشه همه جملاتی که به رادین میگی و اظهار عشقت منو یاد تمام لحظات عاشقانمون میندازه. عزیزم دوستت دارم بیشتر از همه. دوری از تو مرگ تدریجیه منه
زینب
2 مرداد 91 13:55
سلام آقا رضا
فرصت نشده بود که کار جدیدتون رو تبریک بگم از همین جا بهتون تبریک میگم و براتون دعا میکنم که هر چه زودتر به اهواز منتقل بشید و این دوست جون احساسی منو از دلتنگی در بیارید و سه نفری کنار هم شاد باشید.

مرسی لطف دارین واسمون دعا کنید
مامان سبحان جون
12 مرداد 91 5:34
سلام وبتون خوشمله به وب ماهم سری بزنید و اگه دوست داشتین به پیسمل من در مسابقه دو روی سکه رای بدهید رای گیری از روز شنبه شروع میشه اگه دوست داشتین به بقیه هم خبر بدین میسی رای دهی در وبلاگ کودک من هست
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد