رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

آقا رادین

اندر احوالات اسباب کشی

1391/5/1 16:47
1,263 بازدید
اشتراک گذاری

جونم برای دوستان خوب وبلاگیم بگه که علت کم پیدا بودن اینجانب همونطور که بابا رضا در جواب بعضی دوستانم گفته بودن اسباب کشی و دسترسی نداشتن به نت بود. اما الان که هم نت دارم  و هم پسرک شیطون من در خواب نازه فرصتی پیدا کردم تا بیام و عرض ادبی کنم و احوالات این چند روز گذشته رو براتون بگم. از سه شنبه دو هفته پیش 20 تیر ماه من و بابا رضا مشغول اسباب کشی شدیم. قضیه از اونجا شروع شد که این صاحبخونه بی پدر مانیشخنداز سه سال پیش که ما توی خونش نشستیم هر دم و دقیقه میومد زنگ خونمون رو میزد و چند نفر رو همراه خودش آورده بود تا خونه رو ببینن بلکه بپسندن و بخرنش و ما هم هی دست و دلمون می لرزید که وااااااااااااااااااااای الانه که اینا خونه رو بپسندن و ما باید دنبال خونه جدید بگردیم. و اینجانب هم بخاطر ترس از دست دادن این خونه شیک و مورد علاقمون به افرادی که میومدن خونه رو ببینن ایرادات اپسیلونی خونه رو متذکر میشدم تا اونا رو دست به سر کنمزبانو البته تا سه سال هم این ترفند جواب دادخنده و ما در این خانه مذکور نشستیم تا روز سه شنبه 20 تیر ماه 1391. چون این منزل اولین منزل مشترک من و رضا جونم بود و بعداز ازدواج رویاییمون مستقیم توی این خونه مستقر شدیم به این خونه ارادت خاصی داشتیم و الحق و الانصاف هم خوب خونه ای بوداز خود راضیو خیلی از اتفافات مهم زندگی ما توی این خونه شکل گرفت. اتفاقات مهمی مثل ازدواج، سربازی رفتن بابا رضا، سر کار رفتن بابا رضا و البته اتفاق مهم پدر و مادر شدن ما. خلاصه ماههای آخر بارداری رو طی میکردم که شبی از شبها که داشتیم آماده میشدیم تا لالا کنیم در خونه رو زدن و دیدیم که یکی از پیرمردهای نکبت همسایهنیشخنداومده خونشو ببینهتعجبهی وای من یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آقا فرمودن که من خونه شما رو خریدمگریهبهش گفتم پس چرا واحدی که خودتون نشستید رو نخریدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟پیرمرد اظهار کرد که اون رو هم خریدم اینو هم خریدم برای گل پسر کچلم قهقههکه میخواد زن بگیره دست زنشو بگیره بیارش تو این خونه. ای بر خر مگس معرکه لعنت زبانتو دلم کلی فحشش دادم. گریه ام گرفته بود. بهش گفتم حاج آقا نگاه کن ما این اتاق رو رنگ کردیم و کلی تزیینش کردیم واسه پسرمون که داره به دنیا میادناراحتگفت باشه من کاری بهتون ندارم تا شهریور میتونید بشینید. خلاصه پیرمرد پولدار قصه ما که اصلا توی اون چند سال همسایگی ما حتی به ذهنمون هم خطور نکرده بود که ممکنه این آقا انقدر پول و پله داشته باشه که بتونه دو تا خونه رو با هم بخره، از خونه ما که حالا دیگه خونه خودش بود رفت و ما رو با کلی فکر رها کرد. خلاصه بابا رضا فکر روز و شبش شده بود پیدا کردن یه خونه خوب و به محض برگشتن از کیش شال و کلاه میکرد و میرفت دم در بنگاههای معملات املاک به دنبال یه خونه خوب. واااااااااااااااای خدای من مگه خونه خوب و مناسب پیدا  میشد همه گرون و الکی و کثیف. خلاصه روز دوشنبه 19 تیر بابا رضا یه خونه خوبببببببببببببببببببب پیدا کرد و گفت تا از دستش ندادیم قرارداد ببندیم. قرارداد بستیم و فی الفور در عرض 5 روز با زحمت فراوون بابا رضا اسباب کشی کردیم و منتقل شدیم به منزل جدید از 22 تیر ماه رسما به خونه جدید نقل مکان کردیم. بابا رضا توی اون چند روز خیلی زحمت کشید و همه کارها رو کرد تا با خیال راحت بره کیش. منم با یه دست تمیزکاری و جاگیر کردن وسایل رو انجام میدادم و با یه دست دیگه هم به رادین شیر میدادم. خدا خیر بده به مادر شوهر خوبم که توی روزهای سخت اسباب کشی پیشمون بود و در نگهداری رادین و تمیز کاری خونه خیلی کمک کرد و همینطور مادر مهربونم که زحمت غذا پختن و آوردنش رو می کشید. بابا رضا توی این خونه جدید هم دوباره برای رادین عسلی یه اتاق خوشگل مثل اتاق قبلیش درست کرد. خونه جدیدمون خیلی قشنگه و من هم خیلی دوسش دارم و منتظرم که رضای عزیزم از کیش بیاد تا سه نفری بریم و توش زندگی کنیم. رضای عزیزم خیلی خوشحالم که همسری به زرنگی تو دارم که انقدر سریع و بدون اینکه آب توی دل من و رادین تکون بخوره کارهای اسباب کشی و سر و سامون دادن خونه جدید رو انجام دادی و با خیالی آسوده به کیش رفتی. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

بابا رضا
1 مرداد 91 17:01
ما اینیییییییم دیگه
هنگامه
1 مرداد 91 18:53
سلااااااااااااااااااااااام مامان مهرنازی
ایشاا...به سلامتیایشاا...یدونه خونه خوشگل وخوب وبزرگ خودتون بخرین وازمستاجری راحت بشین

مرسی دوست خوبم منم برای شما آرزوی بهترین ها رو دارم
مامان دینا و امیر
2 مرداد 91 0:43
خوش به حالت منم دلم عوض کردن خونه خواست........خونه داشتنم زیاد خوب نیست حداقل اینطوری چند سال یه بار یه تنوع می شه براتون!

سلام دوست خوبم عجججججججب به هر حال اینم نظریه واسه خودش
ترکان
2 مرداد 91 12:49
دوست خوبم آپم دوست داشتی بیا
ترکان
2 مرداد 91 12:59
اول بزن دست قشنگه رو به افتخار بابا رضا
بعد هم به افتخار مامان مهرناز زرنگ که دو دستی همه کارهارو به نحو احسنت انجام داده
خب حالا پسر کچلش تو این گیرودار زن نمیگرفت میمرد
خونه جدید مبارکایشالا که تو این خونه هم خاطرات خوبی داشته باشید
ایشالا به زودی خودتونم صاحب خونه بشید

مرسی ترکان جان لطف داری عزیزم
کیمیا خواهر کارینا
2 مرداد 91 13:42
سلام به مامان مهرنازی
وبلاگ زیبای دارین
همین طور مطلباتون هم خیلی زیبا هستن
کارینا خوش حال میشه که بهش سر بزنید
از طرف من پسر خوشگلتون رو بوس کنین


سلام دوست خوبم مرسی از اینکه سر زدید حتما پیشتون میام عزیزم
kimia
2 مرداد 91 13:43
سلللللللللللللام خوبید؟ من kimiaهستم وب باحالی دارید به منم سر بزنید و بانظراتتون منو خوش حال کنید
زینب
2 مرداد 91 13:51
عزیزم خدا رو شکر که یه خونه خوب پیدا کردید.مبارکتون باشه انشاالله اسباب کشی بعدی خونه خودتون باشه.

سلام زینب خانوم خوبین این مهرناز دیگه اصلا فرصت سرکشی به نت رو نداره مرسی که اومدین
لیلا
2 مرداد 91 15:08
مبارکه مهرناز جون . انشالله به سلامتی . امیدوارم این خونه هم پر از برکت و روزهای خوبی باشه براتون . 0خسته نباشید

سلام دوست خوبم مرسی از لطفت
حميد
2 مرداد 91 15:28
سلام وبلاگ زيبايي داريد اگه مايل به تبادل لينك هستيد ما را در قسمت دوستان خود با نام :: بزرگترين سايت براي دانلود |MacWinBox.Com :: لينك كنيد بعد خبر بديد تا لينكتون كنم با تشكر
ساحل
3 مرداد 91 11:43
سلام عزیزم ان شالله به سلامتی و دل خوش توی خونه جدیدتون باشین و آقا رضا زود منتقل شه و بیاد پیشتون بوسسسس

سلام دوست خوبم مرسی
مامان مانی
3 مرداد 91 18:24
اول اینکه پسر گلی دارید خدا حفظش کنه
دوم اینکه خسته نباشید با اسباب کشی,ایشالا صاحب خونه شید خودتون.
سومکوبلاگتون جالبه
چهارم:بیاید پیش ما هم .مانی من 3 ماهی از رادین جون بزرگتره ولی می تونن دوس باشن

سلام دوست عزیزم مرسی لطف دارید
مامان مانی
3 مرداد 91 19:13
راستی بدون اجازه لینک کردم

مرسی منم لینکتون میکنم



ترکان
3 مرداد 91 22:32
آپمدوست داشتی بیا
ترکان
4 مرداد 91 13:20
باز آپم
مرسی که به وبلاگ میاید
من عکس رادین........

سلام به زودی انشالا
نانی
5 مرداد 91 8:40
ماهتون عسل
التماس دعا

سلام طاعات و عباداتتون قبول حق
زهرا
7 مرداد 91 14:41
سلام مهرناز جون انشالله یه خونه شیک بخری.به وب ماهم سری بزنید.بوسسسسسسسسس برای رادین عسسسلی

سلام ممنون دوست خوبم چشم حتما
خاله ایلناز گلی
8 مرداد 91 3:43
سلام عزیزم ...

انشالا یه روز صاحب خونه بشین ..

به ما هم سر بزنید

سلام مرسی که اومدین چشم حتما
ترکان
8 مرداد 91 15:50
رادین جونم 4ماهگیت مبارک
دیروز که هفتم بود از ظهر یه دفعه اینترنتم قطع شدبه خاطر همین با 1 روز تاخییر اومدم

مرسی ترکان جون لطف داری عزیزم
مامان محمد ماهان
12 مرداد 91 0:37
.... (¯`v´¯)♥
.......•.¸.•´
....¸.•´
... (
☻/
/▌♥♥
/ \ ♥♥

ایشالا ایندفعه اسباب کشی به خونه خود خود خودتون...
راستی خیلی پسر نازی داری...خدا حفطش کنه.
یه سری به ما هم بزن

مرسی دوست خوبم لطف کردی که سر زدید
مامان پرهام
12 مرداد 91 10:27
خونه ی نو مبارکه دست پدر فعال خانواده هم درد نکنه

مرسی دوست خوبم لطف کردی که سر زدید

ترکان
12 مرداد 91 11:07
یک آرزو کنید ... این دعا را بخوانید ... یک آرزو کنید به یاد داشته باشید که پیش از آن که این دعا را بخوانید یک آرزو کنید. چیز دیگری وجود ندارد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که این نامه را با دیگران سهیم شوید، و در روز چهارم انتظار چیزی را بکشید. از أن که باید این نامه را به دیگران هم بفرستید متأسفم... اما خواهش می کنم این توالی را نشکنید. دعا کردن یکی از بهترین هدایای رایگانی است که می‌توانیم دریافت کنیم. دعای زیر را بخوانید: ای کاش امروزمان پر از صلح و آرامش باشد... ای کاش به خالق آن چنان باور داشته باشیم که چرایی برای آن چه هستید به میان نیاوریم... ای کاش پیامدهای بی‌کرانی را که زاییدهَ دعا کردن است را از خاطر نمی‌بردیم... ای کاش از نعمت‌هایی که دریافت می‌داریم استفاده کنیم ... و عشقی که نصیب‌مان می‌شود را به دیگران منتقل کنیم... ای کاش گنجایش دانستن این مطلب که مخلوق هستیم را داشته باشیم.... بگذاریم این حضور در مغز استخوان‌مان جاری شود... به وجودمان اجازه دهیم آواز بخواند، پای‌کوبی کند، ستایش کند و عشق بورزد ...... حالا، در عرض 5 دقیقه این نامه را به 11 نفر بفرستید. شمارش را شروع می کنیم، 1، .
مامان دینا و امیر
12 مرداد 91 11:51
سلام مهرناز جان .............
زهرا
12 مرداد 91 20:36
مامان رادین ناز تندتند آپ کن دلمون تنگ شده

چشم دوست جون
مامان ارمیا
14 مرداد 91 11:12
وای نگو اسباب کشی که خیلی سخته. اون هم با بچه. خدا بهتون صبر بده.
سمانه (مامی آرشام)
14 مرداد 91 14:41
دوست کوچولوهای نازم اگر دوستم دارین میشه بهم رای بدید؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر دوستم داشتین بیلید اینجا و بهم رای بدید تا برنده بشم و مامانم را خوشحال کنم . شماره 12 منم. یادت نره دوست عزیزم شماره 12 http://koodakeman91.niniweblog.com/post170.php
کوزه گر
14 مرداد 91 15:08
دوست عزیز سلام. جشنواره تزیین غذای کودک شروع شد. خوشحال میشم سر بزنید.
مامان علی
14 مرداد 91 22:28
سلام
بهتون تبریک میگم بابت وبلاگ زیباتون که وقت گذاشتین و قابل تحسینه
خوشحال میشیم اگه به وبلاگ ما هم سر بزنید و ما رو هم اگه افتخار بدین جزء دوستانتون قرار بدین

مرسی دوست خوبم لطف کردی که سر زدید

ترکان
15 مرداد 91 10:39
بابا تو رو خدا آپاعصاب ندارمااااااااااااا
هنگامه
15 مرداد 91 18:32
دوماد خوشگلم
مامان مهرنازی
خوبین؟

مرسی هنگامه جون ما خوبیم منتها انقدر سرم شلوغه که فرصت ندارم آپ کنم شرمنده
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد