دردسر مرخصي گرفتن !!!
سلام به ني ني خوشمزه خودم. اول از هر چيز من و ني ني جون و بابايي اش ميخوايم به دايي امين مهربون ني ني، قبول شدنش رو توي دانشگاه دولتي اصفهان رشته برق تبريك بگيم.داداشي جونم قبوليت مبارك.انشالله هميشه موفق باشي. من و ني ني خيلي خوشحاليم كه زحمتهاي دايي امين نتيجه داد و دوتا رشته خوب برق و مكانيك توي دوتا دانشگاه قبول شد.آفرين به دايي زرنگ و درسخون ني ني.
خوب حالا قضيه اين دردسر مرخصي گرفتن چيه؟الان براتون ميگم.از اونجايي كه مامان مهرناز شاغله بايد براي رفتن به مسافرت مرخصي بگيره. خوب تا اينجاش كه مشكلي نيست اما مشكل از اونجايي شروع ميشه كه رييس بداخلاق ماماني بهش مرخصي نميده مامان مهرناز هروقت كه ميخواد بره مسافرت و مرخصي ميخواد از يه مدت قبلش بايد عزا بگيره و كلي فكر كنه ببينه چه ترفندي به كار بگيره تا بتونه سر اين آقاي رييس رو شيره بماله تا ازش مرخصي بگيره اغلب اوقات هم مامان مهرناز زيرك موفق ميشهاما اين دفعه قضيه فرق داره چونكه اينجانب مرخصي تابستونمو يه بار رفتم و رييس مذكور همون موقع شرط كرد كه اين ديگه مرخصي تابستونه هااااااااااااااااا و منم كلي قسم و آيه كه باشه چشم حتما اما از اونجايي كه توبه گرگ مرگه مامان مهرناز تصميم داره يه بار ديگه با كمال پررويي و البته شجاعتبره جلو و درخواست يه مرخصي بكنه و اگر احيانا رييس نامبرده اون روز حالش خوب بود و خوش خوشانش بود و به بنده اجازه ترخيص فرمودن اينجانب بهمراه ني ني خوشملو و باباي ني ني و خانواده پدري ني ني به مسافرت بريم. بذاريد براتون بگم كه من تا الان هميشه توي پروژه مرخصي گرفتن موفق بودم، هرچند كه از يه هفته قبلش از شدت ترس حاصل ازمواجهه با رييس و برخوردهاي آتي، قلبم توي سينه ام جا نميگرفت و ميخواست هي بپره بيرون، اما از اونجاييكه بنده 3 سال و نيم هست كه با همين رييس مربوطه كار ميكنم و قلقش بدجوري توي دستمه ميدونم چه جور مواقعي بايد برم و خ... كنماين آقاي رييس محترم هيچ دو روزي رو اخلاق يكسان نداره بعضي روزا حسابي خوش خوشان و مهربان و در نقش يه پدر دلسوز و خندانهو بعضي روزا حسابي قاطه قاطه، طوريكه اگه از چند كيلوتريشم رد بشي بادش بهت ميخوره و دامنتو ميگيره اساسيخلاصه اين مامان مهرناز شيطون بلا هم خوب ميدونه كه چه روزي بايد بره سراغش و ازش مرخصي مهربانانه بگيره وقتي رييس از در مياد داخل با توجه به قيافش ميتونم بفهمم امروز پدر مهربونست يا شمر ذي الجوشناگه روز مهربونيش باشه با يه قيافه معصوم و حق به جانب ميرم داخل اتاقش و بعد از كلي مقدمه چيني و مظلوم نماييدرخواست مرخصيم رو ارائه ميدم و ايشون هم بعد از كلي منت گذاشتن قبول ميكنن. اما خداييش اين دفعه رو جرات نميكنم برم و ازش مرخصي بگيرم آخه دو ماه پيش واسه 10 روز رفتم مرخصي و قول دادم تا آخر تابستون ديگه نرم.الان يه هفته است كه همگي با هم اعم از من و شوهري و خانواده خودم و خانواده شوهري فكرامونو گذاشتيم روي هم تا ببينيم با چه ترفندي گولش بزنيم. القصه اين مرخصي گرفتن ما شكستن شاخ غوله. از دوستان خوبم خواهشمندم اگر فكر و ايده خلاقانه اي دارن كه در گول زدن رييس اينجانب ميتونه موثر باشه دريغ نكنن و با بنده همراهي كنن.
و من الله توفيق...