رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

آقا رادین

دردسر مرخصي گرفتن !!!

1390/6/21 12:23
992 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به ني ني خوشمزه خودم. اول از هر چيز من و ني ني جون و بابايي اش ميخوايم به دايي امين مهربون ني ني، قبول شدنش رو توي دانشگاه دولتي اصفهان رشته برق تبريك بگيم.niniweblog.comداداشي جونم قبوليت مبارك.niniweblog.comانشالله هميشه موفق باشي. من و ني ني خيلي خوشحاليم كه زحمتهاي دايي امين نتيجه داد و دوتا رشته خوب برق و مكانيك توي دوتا دانشگاه قبول شد.niniweblog.comآفرين به دايي زرنگ و درسخون ني ني.

 خوب حالا قضيه اين دردسر مرخصي گرفتن چيه؟الان براتون ميگم.از اونجايي كه مامان مهرناز شاغله بايد براي رفتن به مسافرت مرخصي بگيره. خوب تا اينجاش كه مشكلي نيست اما مشكل از اونجايي شروع ميشه كه رييس بداخلاق ماماني بهش مرخصي نميدهniniweblog.com مامان مهرناز هروقت كه ميخواد بره مسافرت و مرخصي ميخواد از يه مدت قبلش بايد عزا بگيره و كلي فكر كنهniniweblog.com ببينه چه ترفندي به كار بگيره تا بتونه سر اين آقاي رييس رو شيره بماله تا ازش مرخصي بگيرهنیشخند اغلب اوقات هم مامان مهرناز زيرك موفق ميشهniniweblog.comاما اين دفعه قضيه فرق داره چونكه اينجانب مرخصي تابستونمو يه بار رفتم و رييس مذكور همون موقع شرط كرد كه اين ديگه مرخصي تابستونه هاااااااااااااااااniniweblog.com و منم كلي قسم و آيه كه باشه چشم حتماniniweblog.com اما از اونجايي كه توبه گرگ مرگه نیشخندمامان مهرناز تصميم داره يه بار ديگه با كمال پررويي و البته شجاعتniniweblog.comبره جلو و درخواست يه مرخصي بكنه و اگر احيانا رييس نامبرده اون روز حالش خوب بود و خوش خوشانش بود و به بنده اجازه ترخيص فرمودن اينجانب بهمراه ني ني خوشملو و باباي ني ني و خانواده پدري ني ني به مسافرت بريم. niniweblog.comبذاريد براتون بگم كه من تا الان هميشه توي پروژه مرخصي گرفتن موفق بودم، هرچند كه از يه هفته قبلش از شدت ترس حاصل ازمواجهه با رييس و برخوردهاي آتي، قلبم توي سينه ام جا نميگرفت و ميخواست هي بپره بيرون، اما از اونجاييكه بنده 3 سال و نيم هست كه با همين رييس مربوطه كار ميكنم و قلقش بدجوري توي دستمه ميدونم چه جور مواقعي بايد برم و خ... كنمniniweblog.comاين آقاي رييس محترم هيچ دو روزي رو اخلاق يكسان نداره بعضي روزا حسابي خوش خوشان و مهربان و در نقش يه پدر دلسوز و خندانهniniweblog.comو بعضي روزا حسابي قاطه قاطه، طوريكه اگه از چند كيلوتريشم رد بشي بادش بهت ميخوره و دامنتو ميگيره اساسيniniweblog.comخلاصه اين مامان مهرناز شيطون بلا هم خوب ميدونه كه چه روزي بايد بره سراغش و ازش مرخصي مهربانانه بگيرهچشمک وقتي رييس از در مياد داخل با توجه به قيافش ميتونم بفهمم امروز پدر مهربونست يا شمر ذي الجوشنniniweblog.comاگه روز مهربونيش باشه با يه قيافه معصوم و حق به جانب ميرم داخل اتاقش و بعد از كلي مقدمه چيني و مظلوم نماييniniweblog.comدرخواست مرخصيم رو ارائه ميدم و ايشون هم بعد از كلي منت گذاشتن  قبول ميكنن. اما خداييش اين دفعه رو جرات نميكنم برم و ازش مرخصي بگيرم آخه دو ماه پيش واسه 10 روز رفتم مرخصي و قول دادم تا آخر تابستون ديگه نرم.الان يه هفته است كه همگي با هم اعم از من و شوهري و خانواده خودم و خانواده شوهري فكرامونو گذاشتيم روي هم تا ببينيم با چه ترفندي گولش بزنيم. niniweblog.comالقصه اين مرخصي گرفتن ما شكستن شاخ غوله. از دوستان خوبم خواهشمندم اگر فكر و ايده خلاقانه اي دارن كه در گول زدن رييس اينجانب ميتونه موثر باشه دريغ نكنن و با بنده همراهي كنن.

و من الله توفيق...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

بابا رضا
21 شهریور 90 11:20
اااااااااچچچچچچچچچچوووووووو چه مطلب توپی گذاشتی پوکیدم از خنده فعلا که کارمو دست اقای ...!!! گیره خیلی باحال بود مطلبای اینجوری بیشتر بذار قربون مامان و نینیش


خاله مهسا
21 شهریور 90 11:40
خیلی با حال بود ولی این همه نوشتی فکرکردم آخرش بهت مرخصیتو داده.خسته نباشی

نه اجي جان گفتم كه فعلا جرات نميكنم برم ازش مرخصي بگيرم
ايندفعه ديگه چيز گريه دار ننوشتم فقط بخاطر تو خوبه؟
خاله مهسا
21 شهریور 90 11:54
واقعا به خاطر من ننوشتی؟؟؟

آره ديگه گفتم يه چيز شاد بنويسم
ترنم
21 شهریور 90 13:13
سلام مهرناز جونم ایشاالا که موفق میشی از این رییس بداخلاق مرخصی بگیری تو زرنگتر ازین حرفایی تلاشتو بکن عزیزم

اميدوارم ترنم جون. خدا از دهنت بشنوه
خاله مهسا
21 شهریور 90 15:49
ترنم فهمید که تو زرنگی
دایی امین
21 شهریور 90 18:26
بابا رضا، بذاز این آبجیمون وقتی کارش با این رییس ِ بد اخلاق تموم شد، دو تایی میریم تایرا ماشینشو پنچر می کنیم... هاهـــــــا

ایشاالله بهت مرخصی بده آبجی

ايول
دایی امین
21 شهریور 90 18:26
راستی، واسه تبریک خودتو نی نی کوچولوی چند میلی متریت هم ممنون
I Love You

آخي عزيزم قابلي نداشت داداش جونممممممممممم
مامانه میکاییل(ملی)
21 شهریور 90 22:10
خیلی باحال بود ، دعا می کنم موفق باشی

مرسي دوست خوبم
مامان پرهام
21 شهریور 90 22:17
سلام. وای از دست این ادمهای دم دمی مزاج! ایشاللا که موفق می شی. ولی خواهشا خیلی مراقب خودت و نی نی ات باش. به دکترت هم بگو داری می ری. وقتی من دوماهه باردار بودم و رفتم سفر دکترم بهم شیاف داد

باشه مامان پرهام جان واقعا ممنون از راهنماييت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد