رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

آقا رادین

هفته 23

در این هفته کودک من قدی به بلندی 29.2 و وزنی تقریبا بیش از 450 گرم وزن دارد. پوستش قرمز و چروک خورده است و رگهای خونی در ریه هایش در حال رشد است تا به او در تنفس کمک کنند. او اکنون می تواند عمل بلعیدن را انجام دهد و میتواند صداهای بلند مثل صدای جارو برقی و یا صدای پارس سگ را بشنود. ...
4 دی 1390

شيطوني هاي پسري

عزيز دلم اين روزا كاملا وجودت رو درونم احساس ميكنم و خيلي از بودنت و تكون خوردنهات لذت مي برم. وقتي كه با قدرت تمام اون پاهاي كوچولوت رو نثار شكم ماماني ميكني غرق در لذت ميشم ديروز از صبح كه سركار بودم خيلي شيطوني كردي و لگد زدي توي خونه هم مرتب به شكم ماماني لگد ميزدي اولش ترسيدم گفتم شايد جات راحت نيست كه انقدر بي تابي ميكني و تكون ميخوري اما بعد فهميدم كه نخير گل پسر ميخواد از مامان و باباش دلبري كنه . شب هم قبل از خواب برات داستان خوندم و تو هم بعد از تموم شدن داستان شروع كردي به شيطوني و بازيگوشي ميدونم كه با اين كار ميخواستي به ماماني نشون بدي كه بيدار بودي و همه داستان رو گوش كردي. قربونت برم كه از الان انقدر قشن...
30 آذر 1390

در انتخاب اسم من به ماماني و بابايي كمك كنيد

سلام خاله جونيا. از اونجاييكه مامان جون و بابا جون من توي انتخاب اسم من خيلي سختگيرن و با اينكه تمام سايتهاي اسم يابي رو زير و رو كردن اما هر اسمي به دلشون نميشينه من ميخوام از شما خاله هاي مهربون درخواست كنم كه اگه اسم قشنگي به نظرتون ميرسه كه برازنده من باشه و به دل مامان و بابامم بشينه، پيشنهاد بديد. آخه من دوست دارم زودتر اسم دار بشم تا ماماني و بابايي به جاي گفتن پسري اسممو صدا كنن. هر چند وقتي بهم ميگن پسري قند تو دلم آب ميشه اما دوست دارم زودتر اسم دار بشم. چون اگه به مامانم باشه تا روز به دنيا اومدنم منو بي اسم ميذاره   ...
30 آذر 1390

خوشحالي مامان و بابا از سلامتي ني ني

عزيز دلم، قند عسلم سلام. راستي يادم رفته بود برات بگم كه چند روز پيش جواب آزمايش تريپلم رو كه براي تشخيص سلامتي جنين هستش گرفتم و وقتي براي ويزيت رفتم مطب خانم دكتر، بهش نشون دادم و اونم گفت كه جوابش خوبه و مشكلي وجود نداره و من و بابايي هم حسابي از اين بابت خوشحال شديم هرچند ميدونستيم كه پسر گلي ما سالم سالمه اما براي اطمينان و راحتي خيال خودمون اين آزمايش رو انجام داديم و خدارو شكر كه جوابش هم خوب بود. راستي اينم برات بگم كه سرماخوردگي و سرفه هاي مامان مهرناز خيلي بهتر شده هرچند هنوز كمي سرفه ميكنم اما به خاطر اينكه اين چند روز به خودم حسابي رسيدم و هر راهكاري رو كه بلد بودم انجام دادم حالم بهتر شده و كمي از دست اين سرفه هاي لج ...
26 آذر 1390

هفته 22 و آغاز شش ماهگي

پسر عزيزم سلام. من و تو ني ني كوچولو الان مدت 22 هفته است كه با هم هستيم و من از بودن تو در وجودم لذت مي برم. اين هفته پايان ماه پنجم با هم بودن و شروع ششمين ماه از سفر پر از خاطره و البته توأم با نگراني ماست. عزيزم خيلي خوشحالم كه تا امروز تونستم تو پسرك نازنينم رو صحيح و سالم بهمراه خودم حمل كنم و از تو مواظبت كنم.  هفته 22: اكنون كودك ناز من همانند نوزادي بسيار كوچك در درون بدن من جاي گرفته. او قدي به بلندي27.7 سانتيمتر و وزني در حدود 450 گرم دارد. پوست بدن او هنوز چروكهايي در سطح خود دارد و موهاي نرم و كرك مانندي سر و بدنش را پوشانده است. لبهاي زيبايش اكنون مشخص تر شده اند و دندانهاي كوچكش به شكل ريشه در لثه اش قرار گر...
26 آذر 1390

تعطيلي آخر هفته بهمراه پسري

گل پسر قند عسل سلام. مامان بعد از دو روز استراحت و تعطيلي آخر هفته امروز اومده سركار و البته هنوز هم سرما خورده است اما نسبت به سه روز پيش حالش خيلي بهتره. اين دو روز گذشته رو كه تعطيلي آخر هفته بود من و بابايي به همراه شما پسر گل، توي خونه مامان جون اقامت داشتيم و بابايي حسابي اين دو روز رو بهمراه دايي امين و شوهرخاله رضا فوتبال كامپيوتري بازي كردن و كل كل كردن و كلي حال كردن و خنديدن منم كه با ني ني هاي خاله مريم سرگرم بودم و البته همش هم ماسك روي صورتم بود كه مبادا بيماري من به گلهاي ناز خاله هم سرايت كنه. ديشب  ساعت 10 هممون خاله مريم رو بهمراه ني ني هاي نازش فاطيماي گل و ايلياي تپل با كلي اشك و آه و غصه تا ...
19 آذر 1390

ویزیت ماه پنجم

پسر نازم سلام. دیروز مامانی نوبت ویزیت ماهیانه داشت. ساعت 6 به همراه بابایی رفتیم مطب خانم دکتر شهبازی. مطب خیلی شلوغ بود و به همین خاطر خیلی منتظر نشستم تا نوبتم شد. توی سالن انتظار که نشسته بودم خیلی شیطونی میکردی و هی به مامانی لگد میزدی وقتی رفتم داخل خانم دکتر اول وزن و فشارم رو اندازه گرفت و گفت که خیلی خوبه وزنت زیاد اضافه نشده. فشارمم خدارو شکر خوب بود. بعدم گفت برو بخواب تا بچه ات رو ببینم و من هم کلی ذوق کرده بودم که تونستم دوباره پسر گلم رو ببینم و صدای قلب مهربونش رو بشنوم. بعدم برام قرص آهن و مولتی ویتامین نوشت که دیگه از این به بعد خوردن اونا رو شروع کنم. وقتی از مطب اومدیم بیرون  خیلی خوشحال بودم چون پسر گلم سالم بود و&nb...
17 آذر 1390

از اين پس وبلاگ بند انگشتي رو با تصويري جديد بشناسيد

سلام به همه دوستان خوبي كه هميشه به وبلاگ پسرك ما سر ميزنن. همونطور كه حتما تا الان متوجه شديد(شايدم متوجه نشده باشيد پس لطفا كمي بيشتر دقت كنيد تا متوجه بشيد ) عكس اون ني ني تپلي كه كنار وبلاگ پسري در قسمت معرفي سايت قرار داشت تغيير كرده و با عكس يه ني ني خوشگل و ناناز تعويض شده. حتما مي پرسيد كه اين ني ني خوشگلي كه الان عكسش كنار وبلاگ هست كيه؟ خوب الان بهتون ميگم. اين ني ني خوشگل و ناز بابارضاي پسريه  و از اونجاييكه هنوز پسري به دنيا نيومده و عكسي ازش در دسترس نداريم تا در وبلاگش قرار بديم و همينطور از اونجاييكه به احتمال زياد پسر گلي شبيه باباييش ميشه فعلا عكس كوشولوييهاي بابارضا رو براي معرفي وبلاگ گذاشتيم. پس لطفا اين عك...
16 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد