خريد لباسهاي بارداري
سلام به ني ني خوشمزه خودم كه با ماماني اومده سركار و الان هم داره حسابي توي دل ماماني شيطوني ميكنه و وول ميخوره چون ني ني ناز ماماني داره روز به روز بزرگتر ميشه و ماماني هم چاق و چله تر، واسه همين همه لباساي ماماني مخصوصا مانتوهاش حسابي براش تنگ شده و همه رو جمع كرده و گذاشته توي كمد ديواري براي وقتي كه دوباره لاغر شد. به همين خاطر ديروز عصر ماماني و بابايي رفتن بازار براي خريدن لباس هاي مخصوص بارداري تا هم ني ني و هم مامان ني ني از شر اين لباساي تنگ خلاص بشن. مامان اول از همه يه جفت كفش راحتي خيلي باحال خريد چون ديگه نميتونه كفشاي پاشنه بلندش رو بپوشه و كمردرد ميگيره. بعد هم يه مانتوي پانچ جديد و خيلي قشنگ و يه مانتوي گشاد و نرم ديگه خريد كه ني ني جون هم توي اونها راحت باشه و اذيت نشه، يه شلوار لي بارداري و كلي لباس راحتي براي توي خونه كه مامان خيلي دوسشون داره. همه لباساي مامان با سليقه بابا رضا انتخاب شد و مورد پسند مامان مهرناز قرار گرفت چون بابايي واقعا خوش سليقه است. انقدر برام لباس خريد كه حد نداشت هرچي ميگفتم رضا جان بسه ديگه، ميگفت نه بس نيست مگه تو قراره چندبار باردار بشي من دوست دارم لباس زياد بخري مرسي بابا رضا جون مهربون بعدم كه برگشتيم خونه ماماني يه فشن شوي دو نفره راه انداخت و تك تك لباساشو پوشيد و بابا رضا هم كلي از خودش ذوق در وكرد ني ني جون نميدوني ماماني چه لباساي قشنگي خريده و چقدرم توي لباساي بارداري بامزه ميشه بابا رضا هم خيلي ذوق ميكنه وقتي شكم جلو اومده ماماني رو ميبينه. ني ني كوچولوي مامان، بابا رضا عاشق خريد كردن براي من و توئه. ديروز هم ميخواست براي تو خريد كنه، ميگفت ميخوام براي ني ني هم يه چيزي بخرم اما من گفتم بذار همه چيزاشو با هم بخريم تا ست در بيان و بعدا پشيمون نشيم. وقتي مشخص شد كه شما دختري يا پسر ديگه با خيال راحت برات خريد ميكنيم و اتاق قشنگتو ميچينيم. بابا رضا من و ني ني خيلي دوستت داريم