از جنسيت ني ني پرده برداري ميشود
سلام ماماني. من قربون اون مهربونيت برم كه براي مامان و بابا ناز نكردي و اجازه دادي بفهمن ني ني نازشون چيه. عزيز دلم امروز صبح من و بابايي و دوتا مامان جونا رفتيم بيمارستان ابوذر واسه سونوگرافي. من اولين نفر رفتم داخل و خوابيدم روي تخت. مامان جون از دكتر خواست كه اجازه بده از مراحل سونو فيلمبرداري كنيم. دكتر هم اجازه داد و ما كلي خوشحال شديممامان قربونت بره كه انقدر قشنگ و آروم توي دل ماماني جا خوش كرده بودي. مامان جون انقدرخوشش اومد وقتي تو رو ديد. هممون ذوق كرده بوديم من و بابا رضا خيلي استرس داشتيم و نگران بوديم كه نكنه امروز جنسيت ني ني مشخص نشه. بابا رضا صبح ميگفت انگار ميخوام برم خواستگاري چقدر استرس دارم خلاصه دكتر جون همراه با كلي خنده و شوخي شروع كرد به سونو كردن و براي بابا رضا هم كه داشت فيلم ميگرفت تمام قسمتهاي بدن نازنينت رو نشون ميداد. قلب مهربونت كه داشت تند و تند ميتپيد، دستها و پاهاي كوچولوت كه داشتي باهاش لگد ميزدي ستون فقرات قشنگت كه كاملا مشخص بود و نيازي به توضيح دكتر نداشت، قد بلندت كه هزار ماشالله به بابا رضا رفته چشمهاي قشنگت، كف پاهاي نقليت، انگشتهاي دست ظريفت و خلاصه همه اجزاي بدنت. اما عزيزم بار اول اصل كاري رو نشونمون ندادي آخه ميخواستي يه كم ناز كني و ببيني خريدار داره يا نه و ديدي بببببببببله چقدرم خريدار داره. دكتر گفت يه چيز شيرين بخور تا تكون بخوره دوباره بيا. بابايي برام شكلات و آبميوه خريد خوردم و رفتيم داخل. بابا رضا دوباره شروع كرد به فيلمبرداري كردن . بعد چند لحظه ني ني جون مامان، ناز و ادا رو كنار گذاشت و دكتر گفت آهااااااااا اينم شومبولش و خنده هاي من و بابايي و دوتا مامان جونا بود كه فضاي اتاق رو پر كرد. قربون ني ني نازم برم كه از امروز ميتونم ديگه پسرممممممممممم صداش كنم فداي پسر نازم بشم من كه انقدر مهربونه و مامانيشو دوست داره. بابا رضا از لحظه اي كه فهميد ني ني جون پسره همش داره صداش ميكنه و بهش ميگه پسر پسر قند عسل من و بابايي خيلي خوشحاليم كه جنسيت ني ني مشخص شده و ميتونيم از اين به بعد با خيال راحت براش خريد كنيم و سيسمونيشو آماده كنيم و اتاقشو بچينيم. بابا رضا از توي بيمارستان زنگ زد به باباييش و بهش گفت نوه ات پسره اونم كلي خوشحال شد و بعد به من زنگ زد و خودش و عمه سارا بهم تبريك گفتن. بعدم كه رسيديم خونه فيلمو گذاشتيم و چند مرتبه نگاش كرديم و قربون صدقه همه جاي بدنت رفتيم. حيف كه بايد سريع برميگشتم سركار وگرنه تا شب همش به فيلم قشنگت و حركات نازت نگاه ميكردم. همه اعضاي خونواده من و بابايي منتظر بودن تا بفهمن ني ني چيه خاله مهسا از دانشگاه زنگ زد و گفت وقتي فهميدين به منم بگين، بابارضا بهش اس ام اس داد و گفت نيني جون پسره و خاله مهسا بهمون تبريك گفت. منم وقتي اومدم سركار زنگ زدم به دوستام و گفتم كه ني ني پسره به دايي امينم گفتم اونم خوشحال شد آخه دوست داشت ني ني آجي مهرنازش پسر گلي باشه. الان مامان جون اينا دوتا نوه دختر دارن و دوتا نوه پسر. اما شما براي خانواده بابا رضا تنها نوه شون هستي و حسابي دردونه جيگر طلايي خاله مهسا ديشب خواب ديده بود كه ني ني من يه پسر خوشگل مو فرفريهخودمم اوايل كه تازه تشريف آورده بودي توي دلم خواب ديدم كه شما يه گل پسر ناز و خوشگل شبيه بابا رضا هستي، بابا رضا هم دوبار خواب ديده بود ني ني جونش گل پسره، مامان جونم چند بار خواب پسر ديده .انگار خواباي هممون درست از آب دراومد عزيزم هممون از بودنت خيلي خوشحاليم و بينهايت دوستت داريم پسر نازم