اتمام مرخصي و بازگشت به كار
پسر قند عسلم سلامحتما تا الان خودت متوجه شدي كه ماماني امروز توي خونه نيست و اومده سركار. چون شما با اون گوشهاي نقلي و كوچولوت كه ديگه ميتونن از 4 ماهگي صداي مادر رو به خوبي بشنون از حرف زدنهاي مامان مهرناز با همكاراش متوجه حضور ماماني در اداره شدي. عزيز دلم ميدونم كه اين چند روز استراحت و توي خونه بودن به تو هم يه حال اساسي داد و حسابي سر حال شدي چون من و تو با همديگه اين چند روز حسابي خورديم و خوابيديم و خودمونو واسه بابا رضا لوس كرديماما خوب ديگه استراحت و خوابيدن تمام شد و ما امروز دوباره برگشتيم سركار البته با يه روحيه خوب و يه حال خوبتر از بابت تيروييدم هم ديگه حسابي خيالمون راحت شده چون مامان جون گل آز تيروييدم رو نشون يه دكتر ديگه كه فوق تخصص هم داره و خيلي هم كارش درسته نشون داد و ايشونم گفتن كه هيچ گونه مشكلي در تيروييد اين خانم وجود نداره و اصلا هم نگران نباشيد و من خيلي خيلي خوشحال و آسوده شدم
من و ني ني ديشب رو بدون وجود بابا رضاي مهربون سپري كرديم و خونه مامان جون بوديم و مامان مهرناز بعد از مدتها شب رو پيش مامان جونش خوابيد. چونكه بابا رضاي ني ني براي انجام يه كار اداري به تهران سفر كرده و البته خيلي زود قراره برگرده يعني امشب اگه بليط گيرش بياد حتما برميگرده چون بابا رضا تحمل دوري مامان مهرنازي و پسري رو نداره پسر گلم ميدونم كه شما هم مثل من خيلي دل كوچولوت براي بابايي تنگ شده چون هر شب با لالايي هاي عاشقانه بابايي ميخوابي اما ناراحت نباش عزيزم بابايي امشب برميگرده.