رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

آقا رادین

احساس لذت بخش وجود پسركم

1390/8/30 8:29
565 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازم سلام. ماماني فداي اون دستها و پاهاي كوچولوت بشه كه اينقدر به قشنگي توي دل ماماني تكونشون ميديniniweblog.comديروز تونستم به زيبايي حركت پسر كوچولوم رو در درونم احساس كنم. واي كه چقدر لحظه زيبايي بود. دوبار متوالي حركتت رو كه مثل يه ضربه خيلي آروم بود احساس كردم و مطمئن بودم كه اينها ضربات دست و پاي قشنگ پسر نازمه كه داره با تكون دادنشون براي مامانش دلبري ميكنه. واي كه من و بابايي چقدر منتظر چنين لحظات زيبايي بوديم و براش لحظه شماري ميكرديم. ميدونم از اين به بعد ميتونم خيلي بيشتر از اين، تكونهاي قشنگت رو احساس كنم و ازشون لذت ببرم چون پسر قشنگ و يكي يه دونه ماماني داره روز به روزبزرگتر و قويتر ميشه. ديشب كه داشتم با بابارضاي گل تلفني حرف ميزدم بهش گفتم كه پسري امروز دوتا ضربه به دلم زد. اگه بدوني بابا رضا چقدر برات ذوق كردniniweblog.comآخه بابايي خيلي منتظر اين لحظه بود كه پسر نازش توي دل ماماني تكون بخوره و اونم از خوشحالي قند توي دلش آب بشه. چند دقيقه بعد بابايي دوباره باهام تماس گرفت و گفت دلم براي پسرم ضعف رفت كه داره تكون ميخورهniniweblog.comقربون دل تو و بابايي بشم من كه اينقدر دل شما دوتا مهربونه عزيزاي منماچ از ديروز هر بار كه به احساس تكون خوردن تو فكر ميكنم و يادش مي افتم مثل بابا رضا دلم ضعف ميره برات و همش منتظرم دوباره اين احساس رو در درون بدنم تجربه كنم.

پي نوشت 1: عزيزم بابا رضا ديروز بعد از اتمام كارش درتهران، ميخواست برگرده خونه پيش من و تو، اما هيچ پروازي نبود كه بتونه باهاش بياد فقط يه پرواز بود كه اونم جا نداد. به همين خاطر بابايي مهربون امشب برميگرده پيشمون و خوشحالمون ميكنه. ديشب هم من و تو خونه مامان جون اينا بوديم.

پي نوشت 2: عزيزم بابايي ديشب رو خونه خاله مريم مونده بود و ميگفت كه ايليا كوچولو خيلي خوشگل و بامزه و تپلهniniweblog.comبابايي كلي ازش خوشش اومده بود و باهاش بازي كرده بود و به همين خاطر دلش بيشتر براي ديدن و بازي كردن و بغل كردن پسر نازش تنگ شده بود. بابايي مي گفت فاطيماي گل خاله هم خيلي خسته بوده و خوابيده بوده. چون ميره مدرسه ديگه شبا خيلي زود ميخوابه عشق خاله مهرنازشقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامانی
30 آبان 90 9:42
سلام به شما مامان گل. امیدوارم هم خودتون هم پسمل نازتون خوب باشین. منم مامان یه پسمله گلم . پسمل من تازه وارد ماه 6 جنینیش شده. ماهم وبلاگ داریم ها. خوشحال میشیم بیاین پیشمون.مواظب خودتون و نی نی گلت باش عزیزم

مرسي ماماني چشم حتما سر ميزم به وبلاگ پسر گلت
تینا
30 آبان 90 17:36
عزیزم امیدوارم دوران بارداری زیبایی داشته باشی و نی نی گلت سالم و سر حال دنیا بیاد

مرسی تینا جان
مامان خورشيد
1 آذر 90 9:25
يكم صبر كن تا ببيني چكار ها كه اين ني ني تو دلت بكنه. لگد كه چه عرض كنم كش و قوسي به خودشون مي دن كه ممكنه تا 5 دقيق شكمت از حالت تقارن خارج بشه و حتي درد بگيره. اميدوارم هميشه شاد باشيد و وروجك هم حسابي تو دلت جولون بده.

وايييييييييي چقدر خوب
مامان سپنتا
1 آذر 90 12:04
سلام.اول که تبریک واسه نی نی تون
من در قسمت پرسش و پاسخ دیدم که شما تاریخ پستهاتون بعد از ویرایش عوض شده.من هم این مشکل رو دارم .آیا موفق شدید درست کنید تاریخها رو؟ ممنون میشم راهنماییم کنید

از قسمت ويرايش زمان تاريخ پستت رو به تاريخ قبلي تغيير بده اونوقت توي وبلاگت تاريخ قبلي نمايش داده ميشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد