رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

آقا رادین

تولد خاله مريم جون

 مريم جون يكي از بهترين دوستاي مامان مهرنازمه كه من بهش ميگم خاله مريم. خاله مريم من خيلي مهربون و دوست داشتنيه و مامانم از داشتن همچين دوست خوبي خيلي خوشحاله مامان مهرناز خيلي وقت نيست كه با خاله مريم دوست شده اما توي همين مدت كم خيلي به هم علاقه پيدا كردن و همديگه رو دوست دارن امروز تولد خاله مريم جونمه و من و مامانم ميخوايم يه تبريك گنننننننننده بهش بگيم و بلند داد بزنيم: خاله جون تولدت مبارك. دوستت داريم خاله مهربون ...
26 دی 1390

بند انگشتي بزرگ مي شود!!!!!!!!!

به اطلاع همه دوستان عزيز وبلاگي ميرسانم، از آنجايي كه بند انگشتي ما الان ديگه براي خودش مردي شده و از اندازه يه بند انگشت بزرگتر شده مامان و بابا هم تصميم گرفتن كه اسم وبلاگش رو تغيير بدن و بعد از كلي رايزني و مشورت و فكر و همفكري ديدن كه چه اسمي بهتر و با معني تر از اسم زيباي خود پسري  لذا تصميم گرفتن كه اسم وبلاگ پسري رو بذارن: آقا رادين جوانمرد كوچولو   پس از همه دوستان عزيزي كه وبلاگ آقا رادين من توي لينكستانشون قرار داره خواهش ميكنم كه مرحمتي بفرمايند و با دستان مهربونشون اسم وبلاگ رو از بند انگشتي به اسم جديد تغيير بدن. پيشاپيش از همه شما خاله هاي مهربون كمال تشكر را داريم ...
25 دی 1390

در انتخاب اسم من به ماماني و بابايي كمك كنيد

سلام خاله جونيا. از اونجاييكه مامان جون و بابا جون من توي انتخاب اسم من خيلي سختگيرن و با اينكه تمام سايتهاي اسم يابي رو زير و رو كردن اما هر اسمي به دلشون نميشينه من ميخوام از شما خاله هاي مهربون درخواست كنم كه اگه اسم قشنگي به نظرتون ميرسه كه برازنده من باشه و به دل مامان و بابامم بشينه، پيشنهاد بديد. آخه من دوست دارم زودتر اسم دار بشم تا ماماني و بابايي به جاي گفتن پسري اسممو صدا كنن. هر چند وقتي بهم ميگن پسري قند تو دلم آب ميشه اما دوست دارم زودتر اسم دار بشم. چون اگه به مامانم باشه تا روز به دنيا اومدنم منو بي اسم ميذاره   ...
30 آذر 1390

خريد اولين لباسهاي ني ني

عزيزم ديروز من و بابا رضا وقتي از مطب دكتر اومديم بيرون، رفتيم توي بازار تا براي ني ني خوشگلمون لباس بخريم. اگرچه هنوز نميدونستيم ني ني عسلي ما دختره يا پسر اما خيلي ذوق داشتيم تا واسش لباس بخريم. بابا رضا خيلي وقت بود كه توي فكر خريدن يه شلوار ورزشي خيلي خوشگل واسه ني ني بود كه قبلا ديده بود و خوشش اومده بود. البته اين شلوار مذكور رو اگه ني ني دختر هم باشه ميتونه بپوشه چون خيلي خوشگل و بامزه است. خلاصه من و بابايي واسه ني ني طلايي دو دست لباس ست خريديم و يه دونه هم از همون شلوار ورزشي كه بابايي خيلي دوست داشت. يه جفت جوراب هم به عنوان اشانتيون هديه گرفتيم. بابا رضا هميشه ميگه بچه من بايد قشنگترين لباسها رو بپوشه و به همي...
17 مهر 1390

قبولي مامان مهرناز در دانشگاه

ني ني جون سلام  مامان مهرناز فوق ليسانس قبول شد. توي رشته تحصيلي خودش يعني مهندسي كامپيوتر و از اين بابت خيلي خوشحاله. بابا رضاي مهربون هم وقتي فهميد ماماني قبول شده كلي ذوق كرد. اما مامان مهرناز امسال نميتونه بره دانشگاه و بايد قيدش رو فعلا بزنه  و اين تصميم ماماني به چند دليله: اول اينكه ماماني دانشگاه قزوين قبول شده و خيلي دوره. دوم اينكه شما ني ني ناز توي شكم ماماني تشريف داري و ماماني بخاطر سلامتي شما نميتونه هر هفته اين راه دور رو بره وبرگرده و سوم هم اينكه مامان مهرناز شاغل تشريف دارن و عمراً رييس محترم هر هفته اجازه مرخصي و رفتن به قزوين رو به اين بنده دانشگاه قبول شده بدن. مخصوصا اين دليل آخري خودش به تنهايي ميتو...
9 مهر 1390

درد دل با ني ني

ني ني قند عسلي سلام. مامان ميخواد يه كمي باهات درد دل كنه. البته تو كه خودت داخل بدن ماماني جا خوش كردي از همه چيز دل ماماني خبر داري. اين روزا من و بابا رضا حسابي فكرمون درگير كار باباييه.آخه بابا رضا از اونجايي كه مهندس نفته بايد بخاطر كار، همين روزا بره سرچاه و من و بابايي از اين بابت خيلي ناراحتيم. آخه اصلا تحمل دوري همديگه رو نداريم. ماماني خيلي ناراحته و مدام در حال دعا كردنه كه لازم نباشه بابا جوني بره سرچاه و دو هفته ازمون دور باشه.آخه من و تو چطوري دوري بابا رو تحمل كنيم. تو هم كه عادت كردي هر شب قبل لالا صداي مهربون بابا رضا رو بشنوي و بابايي حسابي لوست كرده وقتي بابايي نباشه حتماً بهانه اشو ميگير...
6 مهر 1390

مامان ني ني موفق به شكستن شاخ غول ميشود!!!

به اطلاع همه دوستان عزيز ميرسانم كه اينجانب موفق گرديدم طي يك سري عمليات متبحرانه و گيردادنهاي سه پيچانه!! بالاخره شاخ غول را شكسته و به فيض مرخصي نائل گردم.  جا دارد همينجا از كليه دوستان و وابستگاني كه ما را از دعاي خير خود بي نصيب ننموده و انواع راهكارها را به اينجانب ارائه نمودند تشكر و قدراني بنمايم. بسيارمشعوفيم كه توانستيم به يمن وجود نازنين ني ني جان مرخصي 12 روزه  از رييس محترم مطالبه نماييم. به افتخار آقاي رييس : رييس رييسه آقا رييسه هي هي ....    ...
22 شهريور 1390

دردسر مرخصي گرفتن !!!

سلام به ني ني خوشمزه خودم. اول از هر چيز من و ني ني جون و بابايي اش ميخوايم به دايي امين مهربون ني ني، قبول شدنش رو توي دانشگاه دولتي اصفهان رشته برق تبريك بگيم. داداشي جونم قبوليت مبارك. انشالله هميشه موفق باشي. من و ني ني خيلي خوشحاليم كه زحمتهاي دايي امين نتيجه داد و دوتا رشته خوب برق و مكانيك توي دوتا دانشگاه قبول شد. آفرين به دايي زرنگ و درسخون ني ني.  خوب حالا قضيه اين دردسر مرخصي گرفتن چيه؟الان براتون ميگم.از اونجايي كه مامان مهرناز شاغله بايد براي رفتن به مسافرت مرخصي بگيره. خوب تا اينجاش كه مشكلي نيست اما مشكل از اونجايي شروع ميشه كه رييس بداخلاق ماماني بهش مرخصي نميده  مامان مهرناز هروقت كه ميخواد بره مسافرت و مرخصي ميخ...
21 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد