رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

آقا رادین

شروع هفته هشتم

ني ني 8 هفته اي مامان و بابا سلام.قربون تو برم كه انقدر ني ني مهربون و آرومي هستي و ميدوني مامانتو نبايد اذيت كني چون اونوقت مامان نميتونه بره سركار. نازنازكم امروز شما وارد هفته هشتم زندگي جنيني ات شدي.زندگي توي آب. شنا كردنم كه ا الان خوب ياد گرفتي. من و بابا رضا ميدونيم كه الان ني ني 8 هفته اي ما چه شكليه و كدوم قسمت از بدن نازنينش داره شكل ميگيره.واسه خودت هم مي نويسم تا بعدا كه بزرگ شدي و وبلاگتو خوندي بدوني توي هفته 8 چه شكلي بودي. خوب عزيزم اندازه شما الان حدود 1.6 سانتي متره (در حدود اندازه يك لوبيا قرمز) و مرتبا توي خونه آبي خودت در حال حركت و شنا كردن هستي.بازوهات و انگشتاي كوچولوت در حال بزرگتر شدن هستن و دستاي ق...
8 شهريور 1390

آخرين روز از هفته هفتم

ني ني عزيزم سلام. صبح جنابعالي بخير. كوچولوي من امروز آخرين روز از هفته هفتمه و از فردا شما وارد هفته هشتم ميشي و چند ميليمتري بزرگتر ميشي.هورااااا من و بابا رضا هم از توي اينترنت تغييرات ني ني گلمون رو توي هر هفته دنبال ميكنيم و ني ني نازمون رو توي ذهنمون با همون مشخصاتي كه براي هر هفته نوشته تصور مي كنيم و كلي كيف ميكنيم و بابا رضا هم هي قربون صدقه ني ني يكي يه دونش ميره عسلم ماماني هر هفته بارداريش كه تموم ميشه كلي خوشحال ميشه چون يه هفته به اومدن ني ني نازش در آغوشش نزديكتر ميشه. عزيزم وقتي به در آغوش گرفتن تو فكر ميكنم كلي ذوق ميكنم و احساس خيلي خوبي بهم دست ميده دوستت دارم عشقم ني ني مهربونم ماماني ديروز خواب تو رو ديد انقدر...
7 شهريور 1390

كادوي تولد

سلام به ني ني مهربون ماماني. عزيزم ديروز تولد مامان بود و ظهر كه از سركار برگشتم خونه بعد از اينكه ناهارمون رو خورديم، بابا رضاي گل با يه هديه قشنگ مثل هر سال منو سورپرايز كرد. بابا رضا جون واسه ماماني يه پلاك طلاي خيلي زيبا و چشم نواز خريده بود و ماماني كلي از ديدن كادوي تولدش ذوق زده شده بود. عصري هم يه كيك خوشگل خريديم و رفتيم خونه مامان جون اينا تا دورهم باشيم و يه جشن كوچولو بگيريم. بابا رضا ميخواست واسه شام منو ببره بيرون اما من بخاطر شما ني ني گل از شام بيرون با تمام تمايلي كه داشتم صرفنظر كردم و شام رو خونه مامان جون اينا خورديم پيراشكي گوشت بود كه مامان جون و خاله مريم جون درستش كرده بودن و خيلي هم خوشمزه بود. بعد از...
6 شهريور 1390

دوباره هشت هزارو هفت صد و شصت ساعت گذشت

خانومم همیشه تو و نینی نفسم مینویسین الان من میخوام حرف دلمو واستون بگم خودت بهتر میدونی که تمام یکسال رو منتظر روز تولدت هستم چون واسم قشنگترین روزه. وجود شدن از عالم نیستی و دراومدن به سیرت انسانی زیباترین و با شکوهترین پدیده هستیه این باشکوه ترین رو بار دیگه به تو عشقم تبریک میگم  سالروز تولد توه مهرنازم ولی بیشک چیزهای خریدنی لایق تو نیستن حرفهام و تبریکام نه فقط برای تبریک تولد که بیشتر بهانه ایی برای قدردانی از تو و سختی هاییه که در کنار من کشیدی تولد امسالت با وجود نینیمون واسم با هر سال فرق داره همیشه از خدا میخوام که شما دوتا فرشته رو واسم حفظ کنه بهتون میگم نفسم که اگه نباشین منم نباشم.بازم تولد قشنگتو تبریک میگم همسر عزیزم   ...
5 شهريور 1390

تولد مامان مهرناز

ني ني نازم سلام. عروسك كوچولوي من امروز تولد مامان مهرنازه تولد امسال من يه فرق بزرگ با سالهاي قبل داره و اونم اينه كه در تولد امسال ماماني شما هم حضور داري و تولد ماماني رو براش قشنگتر كردي. بابا رضاي مهربون هم كه از ديشب چندين بار تولدم رو بهم تبريك گفته و كلي خوشحاله. بابا رضا هر سال منتظر روز تولد مامانيه و با هديه هاي قشنگ و باارزشش اين روز رو براي ماماني قشنگتر ميكنه. قربون بابا رضاي گل بشم كه خوب و مهربونه و ماماني و ني نيش رو انقدر دوست داره و بخاطر خوشحاليشون همه كاري ميكنه. بابا رضا من و ني ني هم خيلي دوستت داريم و خوشحالم از اينكه روز تولدم تو مهربونم در كنارمي   و بدون كه وجودت در كنارم از تمام هديه&...
5 شهريور 1390

ني ني وارد هفته هفتم ميشود.

ني ني نازم سلام. صبح جنابعالي به خير. خوب خوابيدي ماماني. مامان مهرناز ديشب قبل ازخواب وضع معده اش به هم ريخته بود آخه قبل از خواب گندم برشته و شاهدونه خوردم و حالم يه كمي بد شد واسه همين عرق نعناع خوردم و  توي خونه شرع كردم به قدم زدن تا يه كم هضم شدن و وقتي بهتر شدم خوابيدم اينم درس عبرتي شد براي ماماني كه قبل از خواب انقدر شكمو بازي درنياره و نخوره عزيز دلم شما وارد هفته هفتم شدي مباركه گلم بزرگتر شدنت من و بابايي تمام روزا رو شمارش ميكنيم و منتظريم هر هفته زودتر تموم بشه تا شما يه هفته بزرگتر بشي و به اومدنت نزديكتر بشه. هر يه هفته هم كه بزرگتر ميشي من و بابايي ميريم توي اينترنت ميگرديم و مطالب مربوط به همون هفته...
2 شهريور 1390

افطاري دايي ميثم جون

نقل خوشمزه مامان و بابا سلام  ديروز يعني دوشنبه آخرين روز مرداد ماه بود و مقارن با 21 رمضان و شهادت امام علي(ع) و به همين خاطر ديروز تعطيل بود و ماماني توي خونه استراحت كرد.البته ظهر شاگرد خصوصي داشتم اما خوب همين كه يه روز كامل توي خونه بوديم و سه تاييمون پيش هم بوديم كلي حال داد.مامان قربونت بشه عزيزم كه هنوز نيومدي انقدردوست داشتني هستي و ما برات مي ميريم دايي ميثم طبق روال هر سال كه توي ماه رمضون يه روزش رو بهمون افطاري ميده ديروزم واسه افطاري هممون رو به پيتزا دعوت كرد ما هم كه هممون عاشق پيتزااااااااااااا مخصوصا بابا رضاي شكمو  عصري رفتيم خونه مامان جون چون قرار بود افطار اونجا سرو بشه البته بابا...
1 شهريور 1390

قرآن خواندن مامان براي سلامتي ني ني

عسل مامان سلام. مامان مهرناز اين روزا حسابي مشغول خوندن قرآنه چون بايد تا آخر ماه رمضون ختمش كنه.عزيزدلم من اول ماه رمضون نيت كردم كه براي اينكه خدا يه ني ني سالم و صالح بهمون عطا كنه قرآن رو ختم كنم البته ماماني هرسال ماه رمضون  قرآن رو ختم ميكنه اما امسال نيتم فرق داشت يعني در كنار نيت هميشگيم كه سلامتي همه اعضاي خانوادم و عزيزانم هست امسال يه نيت بزرگتر هم داشتم و اون سلامتي ني ني گلم بود چون من و بابارضا مطمئن بوديم كه خداي مهربون شما رو به زودي به مهماني خونه ما مياره. از همون روز اول ماه مبارك كه شروع كردم به خوندن قرآن به همين نيت، شما هم توي دل ماماني بودي و ما هنوز خبر نداشتيم البته حدس ميزديم كه تشريف آورده باش...
30 مرداد 1390

قصه عاشقي مامان و بابا

سلام به نازگل مامان و بابا. عزيزم من و بابايي دلمون خيلي براي ديدن روي ماه و خوشگلت تنگ شده. آخه ما چطوري 8 ماه ديگه تحمل كنيم تا روي ناز شما رو ببينيم ني ني ملوسم  عزيز دلم ميخوام برات از خاطره عاشق شدن مامان و بابا بگم. ماماني و بابايي هردوتاشون توي يه سال(مهر ماه سال 82) وارد يه دانشگاه شدن چونكه خدا قسمتشون رو اينطور رقم زده بود و چه قسمت زيبايي هم خدا براشون تعيين كرده بود.قربون خداي مهربونم برم كه هميشه واسه من و بابايي بهترين چيزا رو مقرر ميكنه. جونم براي ني ني بگه كه بابا رضا در همون اوايل ورود به دانشگاه عاشق شد. براي اولين بار عاشق شد تازه اونم چه عشقي عشق در يك نگاه   خلاصه گذشت و گذشت و هر ر...
30 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد