رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آقا رادین

رادین عسل مامان

رادین عزیز مامان سلام. گلم ببخشید که مدتیه خیلی دیر به دیر میام و برات از کارهای شیرینت و عکسهای قشنگت کمتر میذارم. آخه تقصیر خودته گوگولیه من انقدر من رو سرگرم خودت و کارهات کردی که کمتر فرصت آزاد برام پیدا میشه. عزیزم دقیقا از روزی که نه ماهت تمام شد و وارد ده ماهگی شدی یعنی از  هفتم دی ماه تونستی دو سه قدم چهار دست و پا بری و منو بابا رضا از این بابت خیلی خوشحال و هیجانزده شدیم. گلم مامان قربونت بره که این روزها همش با اون انگشتهای کوچیکت آهنگ میزنی و دل همه رو میبری. انگشت شصتت یا انگشت اشاره ات رو میکنی توی دهن خوشگلت و صدای خیلی قشنگی در میاری. وقتی هم که ما اینکارو میکنیم تو هم دوباره تکرار میکنی. البته اولین بار خودت اینکارو خود...
15 دی 1391

شیرینکاریهای رادین عزیز ما

رادین عزیز مامان دیروز هفتم دی ماه 9 ماهه شد و مامان و بابا برای ویزیت 9 ماهگی بردنش به مرکز بهداشت. قد و وزن و دور سر رادین عزیزم رو اندازه گرفتن و خدا رو شکر همه چیزش خوب و طبیعی بود.  پسر عزیزم هر روز شیرینتر از روز قبل میشه. رادین گل عسلی مامان کلمات مامان و بابا و دده و به به رو بخوبی میگه و با شیرینی خاصی اونها رو به زبون میاره. گل مامانی این روزها یه کار خیلی شیرین انجام میده و اون هم اینه که ازدستش بابا رضا فرار میکنه و می پره توی بغل مامانش و  یا هر کس دیگه ای که بغلش کرده. بابا رضا بهش میگه رادین باباش اومددددددد و رادین هم دست و پا میزنه و هول میشه و فرار میکنه و کلی هم میخنده و ما هم از اینکار گل پسری کلی لذت میبریم. ...
8 دی 1391

8 ماهگی رادین عسل مامان

امروز رادین عزیز من به سلامتی 8 ماهگی رو هم پشت سر گذاشت و من و بابا رضا خیلی خوشحالیم که پسر عزیزمون داره روز به روز بزرگتر و زیباتر میشه. خدایا شکرت به خاطر این نعمت زیبایی که به زندگی ما هدیه دادی.
7 آذر 1391

رادین من بزرگ و بزرگتر میشه

رادین عزیزم دو روزه که کلمه بابا رو مدام و پشت سر هم تکرار میکنه و این کلمه رو اونقدر به زیبایی و شیرینی بیان میکنه که قند توی دل همه آب میکنه و گاهی هم کلمه ماما و بابا رو همزمان میگه. این روزها همه تلاشش رو میکنه که بتونه خودش حرکت کنه و چهار دست و پا بره و ما از دیدن همه این زیباییها غرق در لذت و شعف میشیم.  اینها نشونه های رشد و تکامل فرزند منه. فرزندی که حاضرم بخاطرش همه سختی ها و بیداریها رو تحمل کنم. پسر عزیزم دوستت دارم.
7 آذر 1391

عشق زندگی ما

رادین عزیزم عشقم گلم تو هر روز داری زیباتر و شیرینتر از قبل میشی و من از داشتن گل زیبایی چون تو خیلی خوشحالم. پسر عزیزم یکی از کارهایی که دو روزه یاد گرفتی و خاله مهسا بهت یاد داده اینه که دست خوشگل کوچولوتو به طرف ما میگیری و مشتت رو باز و بسته میکنی که یعنی بیا  بعد خودت هم به کف دستت خیره میشی و لبخند میزنی و وقتی من کف دستت رو میبوسم میخندی. الهی من قربون اون  خنده های خوشگلت بشم عزیزم. عشقم امروز با خاله مهسا بردیمت مرکز بهداشت. چون واسه 7 ماهگیت تهران بودیم و نتونسته بودم ببرمت امروز بردمت. قد و وزنت و دور سرت رو اندازه گرفتن و گفتن که همه چیزت خوبه و روی نموداره. خدا رو شکر عزیز دلم. بابا رضا هم کیشه و اشالله 2 شنبه آینده می...
26 آبان 1391

شیرینکاریهای پسر من

رادین عزیز من هر روز شیرینتر از روز قبل میشه و من و باباش رو عاشقتر میکنه. پسر عزیزم الان مدتیه که کلمه ماما رو با زبون خوشگل و شیرین خودش ادا میکنه. پسر گلم تقریبا 6 ماه و نیمه بود که برای اولین بار متوجه شدیم توی گریه های کودکانه اش کلمه ماما رو میگه. جدیداً هم وقتی که شیر میخواد میگه ماما و من دلم میخواد خودم رو براش بکشم. پسر کوچولوی ناز من وقتی که گرسنشه و شیر میخواد سرش رو به سینه ام میماله و میگه ماما. یکی دیگه از کارهایی که مدتیه یاد گرفته و البته بابا رضا بهش یاد داده اینه که با دهن کوچولو و خوشگلش موسیقی میزنه  ما با دست آروم میزنیم روی لبش و رادین هم صدا در میاره و صداش مثل یه موسیقی خوشگل میشه که همه خوششون میاد و میخندن. پس...
20 آبان 1391

اولین مسافرت رادین عسل

سلام سلام صدتا سلام. ما اومدیم با کلی خبر و عکس تازه   به استحضار اون دسته از دوستانی که به ما و رادین خان ارادت خاص داشته و با نظرات زیباشون جویای احوال ما بودن و کمی هم شاکی از اینکه چرا خیلی وقته خبری و یا پست جدیدی از ما نیست برسونم که این جناب رادین خان گوگولی مگولی به یک مسافرت راه دور رفته بودن و برای خودشون کلی حال کردن.  جونم براتون بگه که از چند ماه پیش زمزمه رفتن به مسافرت بین ما و خانواده بابا رضا شروع شد و بالاخره تصمیم بر این شد که اواسط شهریور ماه به مقصد تهران و بعد هم شمال راهی سفر بشیم. از چند روز قبل از مسافرت همه برنامه ریزی ها انجام شد و وسایل هم جمع و جور شد و قرار شد یکشنبه 12 شهریور صبح زود راهی تهران بش...
30 شهريور 1391

5 ماهگی رادین عزیزم

امروز رادین عزیز ما 5 ماهه شد و من و بابا رضا خیلیییییییییییییی از این بابت خوشحال هستیم. عزیزم پسرم عشقم تولد 5 ماهگیت مبارک باشه مامانی. تولد 5 ماهگی رادین جون با بقیه ماههای تولدش یه تفاوت بزرگ داشت و اون هم این بود که با حضور بابا رضا رادین عسل 5 ماهه شد از موقعی که رادین جون ما 14 روزه شد کار بابا رضا هم افتاد کیش و مجبور شد دو هفته یکبار ازمون دور بشه و به مدت دو هفته ما رو تنها بذاره و از اون موقع تا الان برای هیچکدوم از ماههای تولد رادین حضور نداشت و هر دومون از این بابت ناراحت بودیم اما ایندفعه برای تولد 5 ماهگی پسرم بابا رضا هم حضور داشت. امروز من و بابا رضا یه کار خیلی مهم هم انجام دادیم. من و بابایی امروز برای اولین بار خودمون را...
8 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد