رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آقا رادین

سومين و چهارمين مرواريدهاي زيباي پسرم

سلااااااااااااااااااااااام. من امروز اومدم با يه خبر خوب و شيرين كه خيلي خيلي خوشحالم كرده. رادين عزيزم دو تا ديگه از دندونهاي خوشگلش جوونه زده و مامان و بابايي خيليييييييييي از اين بابت خوشحالن. روز 14 اسفند يعني روزي كه رادين عزيز مامان 11 ماه و 7 روزه شد دندون بالايي سمت چپ، خودش رو به معرض نمايش گذاشت و مامان جون مهين اولين كسي بود كه اين خبر خوب رو به مامان مهرناز داد و دو روز بعدش هم دندون بالا سمت راست جلوه نمايي كرد و خوشحالي ما رو دو چندان كرد. البته اين رو هم بگم كه پسر خوشگلم خيلي خيلي اذيت شد و درد كشيد تا بالاخره اين دو تا دندون خوشگل از پوسته خودشون در اومدن. الهي بميرم واسه پسرم كه اينقدر اذيت شد. البته من و بابا رضا و ما...
19 اسفند 1391

یازده ماهگی رادین عسل

رادین عزیز مامان روز هفتم اسفند ماه یازده ماهه شد و وارد آخرین ماه از اولین سال زندگیش شد. اصلا باورم نمیشه که پسرک نازم داره یکساله میشه و به زودی جشن تولد یکسالگیش رو برگزار میکنیم اگه بخوام از شیرینکاریهای این روزای پسرم بگم باید بگم که این آقا پسر شیرین ما همه رو گاز میگیره و خودش هم کلی میخنده  هر کس رو هم بیشتر دوست داشته باشه بیشتر و محکمتر گاز میگیره  اینجانب رو چون بیشتر از همه دوست  داره با همون دوتا دندون کوشولو و نازش تیکه پاره کرده  و از کارای خوشگل دیگه ای که انجام میده اینه که هرکس رو و یا هر چیز رو که میخواد با اون دستای خوشگل کوچولوش اشاره میکنه و هی دستش رو باز و بسته میکنه. من قربون اون دستاش برم اله...
12 اسفند 1391

عشق مامان و بابا

رادين عزيز مامان هر روز شيرينتر و بامزه تر ميشه و مامان مهرنازش دلش ميخواد اين پسر نانازي رو درسته قورتش بده. پسر گلم حسابي شيطون شده و به همه جا سرك ميكشه و تا يه لحظه ازش غافل ميشي ميبيني رفته دم در حمام نشسته و داره فضولي ميكنه  قربونش برم من الهي. پسرك خوشگل مامان خودشو به مبل و ميز و وسايل خونه ميگيره و مي ايسته و خداييش خوب هم ميتونه خودشو نگه داره كه نيفته. ماشالله پسرمممممم. البته پسرم اينكارا رو خيلي وقته كه انجام ميده اما چون مامانش فرصت سرخاروندنم نداره وقت نميكرد كه بياد و كارهاي پسري رو توي وبلاگش بنويسه. يكي از كارهاي بامزه اي كه رادين عزيزم انجام ميده اينه كه صورت منو مثل يه خوراكي خوشمزه ميخوره و با اون دوتا دندون كوچولو...
21 بهمن 1391

آش دندوني رادين عسل

سلام سلام صدتا سلام. اول از همه يه معذرت خواهي به پسر گلم بدهكارم كه تو اين مدت نتونستم بيام به وبلاگشو براش از خبرهاي جديد بنويسم و دوم هم اينكه ميخوام الان از خاطره روزي كه به خاطر جوونه زدن مرواريدهاي خوشگلش براش آش دندوني درست كرديم بنويسم. روز شنبه 23 دي ماه يعني روزي كه رادين عسل مامان دقيقا 9 ماه و 16 روزه شد دو تا دندون خوشگل پايينش جوونه زد و هممون رو كلي خوشحال و ذوق زده كرد. اون روز بابا رضاي رادين كيش بود و دو روز بعدش برگشت اهواز و قرار شد كه آخر هفته رو بريم ماهشهر خونه بابا جون اينا و اونجا واسه پسرم آش بپزيم. چهارشنبه عصر بعد از اينكه من از سركار برگشتم وسايلمون رو جمع كرديم و راهي ماهشهر شديم. بابا رضا و عمه سارا رفتن وسايل ...
8 بهمن 1391

اولين جوانه زيباي پسرم

رادين عزيز مامان الان تقريبا چهار پنج روزي هست كه ديگه ميتونه كاملاً چهار دست و پا بره و خودش رو هم به كمك وسايل دور و برش سرپا نگه داره. عزيز دل مامان انقدر شيطون و بازيگوش شده كه تا چند لحظه ازش غافل ميشي يه هو ميبيني رفته سراغ يه چيزي و داره خرابكاري ميكنه  الهي قربونش برم با اين شيطنتهاي شيرينش   ديشب من و رادين به همراه مامان جون و خاله هاي رادين رفته بوديم بيرون تا يه كمي بگرديم. مامان جون واسمون بستني خريد. منم با دست يه كم گذاشتم توي دهن رادين كه يه هو ديدم دستم به يه چيز تيز برخورد كرد. بببببببببببببله پسرك خوشگل مامان از اولين مرواريد زيباي توي دهانش رونمايي كرد منم سريع به مامان جون اينا گفتم و اونا هم همه خوشحال ...
24 دی 1391

یک خبر خوشگله مرواریدی

نفس بابا و مامان رادین عزیزم امروز مامانت یکی از قشنگترین خبرای زندگیم رو بهم داد که منو بی نهایت ذوق زده کرد میدونستم که از این خبر خیلی خوشحال میشم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم تا این حد حال و هوای منو عوض کنه .الان ازت دور هستم همیشه دوست داشتم پیشت باشم وقتی یه همچین اتفاقی میوفته ولی این جدایی و دوری حتی کوچکترین تاثیری روی ذوق کردنم نذاشت  حتی شاید خوشحالی و ذوقم مثل روزی بود که برای اولین بار بعد از بدنیا اومدنت پشت در اتاق عمل دیدمت . پسرم بالاخره مروارید سفیدی که همیشه بابا و مامان پشت اون لبای ناز و ظریف و کوچولو و قرمزت دنبالش میگشتن سر و کلش پیدا شد . پسر شیطون بابا در اومدن اولین دندونت مبارک.بعد از این که شنیدم زو...
24 دی 1391

شيطنتهاي رادين عزيز مامان

رادين عزيز دل مامان هر روز شيرين تر و بامزه تر از روز قبل ميشه و دل همه رو با شيرينكاريهاي خوشگلش ميبره. پسر عزيز مامان چند روزه كه ياد گرفته خودشو روي سينه بندازه زمين و بعد هم خودشو وارونه كنه. گل ماماني از اين كار خيلي خوشش مياد و خودش هم به اين كار خودش ميخنده و من هم اونو غرق بوسه ميكنم. دو شب پيش هم توي بغلم نشونده بودمش كه يه هو سر خودشو آويزون كرد و تا چند دقيقه تلويزيون و افراد دور و برشو وارونه نگاه ميكرد و از اين كار خودش كلي كيف كرده بود. من و مامان جونش هم گردن خوشمزه اش رو كلي بوسيديم و اونم هي برامون ميخنديد و قند توي دلمون آب ميكرد. الهي مامان فداش بشه كه انقدر شيرين و خوشمزس. پسر نازم الان ميتونه چند قدمي بيشتر چهار دست...
17 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد